بسیار گرفتار (یا پرمشغله) بودن، تا خرخره گرفتار بودن
have one's hands full
بسیار گرفتار (یا پرمشغله) بودن، تا خرخره گرفتار بودن
انگلیسی به انگلیسی
• be fully engaged, have much to do, be fully occupied
پیشنهاد کاربران
به اندازه کافی کار داشتن
?A: Do you want me to speak him
. B: No , I'll do it . I think you have your hands full here
A : میخواهی من باهاش حرف بزنم؟
B: نه من حرف میزنم . فکر میکنم تو اینجا به اندازه کافی کار داری .
?A: Do you want me to speak him
. B: No , I'll do it . I think you have your hands full here
A : میخواهی من باهاش حرف بزنم؟
B: نه من حرف میزنم . فکر میکنم تو اینجا به اندازه کافی کار داری .
دستم بنده ، کار دارم
کلمات دیگر: