کلمه جو
صفحه اصلی

have one's hands full


بسیار گرفتار (یا پرمشغله) بودن، تا خرخره گرفتار بودن

انگلیسی به انگلیسی

• be fully engaged, have much to do, be fully occupied

پیشنهاد کاربران

به اندازه کافی کار داشتن
?A: Do you want me to speak him
. B: No , I'll do it . I think you have your hands full here
A : میخواهی من باهاش حرف بزنم؟
B: نه من حرف میزنم . فکر میکنم تو اینجا به اندازه کافی کار داری .

دستم بنده ، کار دارم


کلمات دیگر: