کلمه جو
صفحه اصلی

deepfreeze


(نام تجارتی) فریزر، بستناک گر، (حرف کوچک - در فریزر) انبار کردن، بستناک کردن، (خوراک و غیره را) به سرعت منجمد کردن، (مجازی) به بعد موکول کردن، تعلیق

انگلیسی به فارسی

(نام تجارتی) فریزر، بستناک‌گر


(حرف کوچک - در فریزر) انبار کردن، بستناک کردن


(خوراک و غیره را) به سرعت منجمد کردن


(مجازی) به بعد موکول کردن، تعلیق


منجمد


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: deep-freezes, deep-freezing, deep-freezed, deep-froze, deep-frozen
(1) تعریف: to freeze (food) for storage.

(2) تعریف: to store (frozen food).

• refrigerator in which food is frozen and kept at very low temperature
quickly freeze something and keep it at low temperature
storage unit in which the temperature is kept at a point below freezing; freeze food quickly for long-term storage at low temperatures, refrigerate in a deep freeze
a deep freeze is a very cold refrigerator in which food or other things which need to be kept frozen are stored.

جملات نمونه

1. The jawbone felt as cold as a joint of beef in a supermarket deep-freeze.
[ترجمه ترگمان]استخوان فک به سردی یک تکه گوشت گاو در یک سوپرمارکت به شدت یخ زده بود
[ترجمه گوگل]شکمبه به عنوان یک جفت گوشت گوسفند در یخچال سوپر مارکت احساس سردی می شود

2. This light is used in deep-freeze displays in particular supermarkets; it makes her pitch forward into the deep-freeze container.
[ترجمه ترگمان]این نور در صفحات یخ زده به خصوص در سوپرمارکت ها استفاده می شود
[ترجمه گوگل]این نور در نمایشگاه های عمیق یخ در سوپرمارکت های خاص استفاده می شود؛ آن را می سازد زمین خود را به جلو به ظرف ظرف عمیق

3. Frenchman who kept his parents' bodies in deepfreeze caskets for years in hope of one day bringing them back to life, said he had finally cremated them after the freezer system broke down.
[ترجمه ترگمان]یک فرانسوی که جسد پدر و مادرش را سال ها به امید اینکه روزی آن ها را دوباره به زندگی برگرداند، گفت که بالاخره بعد از اینکه سیستم فریزر خراب شد آن ها را سوزانده بود
[ترجمه گوگل]فرانسوی که سالها در امتداد مجسمه های عمیق خود، پدر و مادر خود را در اموال خود نگه داشته است، گفت که او در نهایت پس از فروپاشی سیستم فریزر، آنها را مجبور کرد

4. Ganpiao roll as a deepfreeze food is made from fresh shallot, kohlrabi, chicken breast meat, egg and else.
[ترجمه ترگمان]رول Ganpiao به عنوان غذای deepfreeze از shallot تازه، kohlrabi، گوشت مرغ، تخم مرغ، تخم مرغ و چیزهای دیگر ساخته شده است
[ترجمه گوگل]Ganpiao رول به عنوان یک غذای فریز شده از فلفل قرمز، کرفس، گوشت سینه مرغ، تخم مرغ و غیره ساخته شده است

5. Is the power direction of deepfreeze on deck the same as that of in storehouse?
[ترجمه ترگمان]آیا قدرت deepfreeze بر روی عرشه مثل انبار در انبار است؟
[ترجمه گوگل]آیا جهت سوختن فریزر عمیق در عرشه همانند در انبار است؟

6. Compressing type deepfreeze is the commonest sort.
[ترجمه ترگمان]Compressing نوع deepfreeze رایج ترین نوع است
[ترجمه گوگل]نوع فشرده سازی فریزر عمیق ترین نوع مرتب سازی است

7. Is every power direction of deepfreeze the same?
[ترجمه ترگمان]آیا همه قدرت deepfreeze یک سان است؟
[ترجمه گوگل]آیا هر جهت قدرت از عمیق فرو رفتن یکسان است؟

8. Semiconductor type deepfreeze is to use what refrigerant chip regards semiconductor as refrigeration of core refrigeration job.
[ترجمه ترگمان]deepfreeze از نوع نیمه هادی این است که از آن چه که در رابطه با نیمه هادی به عنوان تبرید از کار یخچال اصلی استفاده می کند، استفاده کند
[ترجمه گوگل]فریزر نوع نیمه رسانا، استفاده از تراشه های مبرد می باشد که از نیمه هادی ها به عنوان تبرید کار خنک کننده هسته استفاده می کنند

9. You can store the meat in our deepfreeze.
[ترجمه ترگمان]میتونی گوشت رو تو deepfreeze ذخیره کنی
[ترجمه گوگل]شما می توانید گوشت را در فریزر عمیق خود ذخیره کنید

10. In this article, the characters, processing craft and its key point of the deepfreeze chicken meatball were introduced.
[ترجمه ترگمان]در این مقاله، حروف، مهارت پردازش و نوک کلید آن of مرغ deepfreeze معرفی شدند
[ترجمه گوگل]در این مقاله، شخصیت ها، صنایع فرآوری شده و نقطه اصلی آن از گوشت گاو مرغ فلفل تهیه شده است

11. The vehicle is equipped with water heaters, washing machine, deepfreeze, stoves, air-conditioning and other living facilities.
[ترجمه ترگمان]این وسیله مجهز به گرم کن های مخصوص آب، ماشین لباسشویی، اجاق، اجاق، تهویه مطبوع و دیگر تجهیزات زنده است
[ترجمه گوگل]این خودرو مجهز به بخاری آب، ماشین لباسشویی، فریزر فریزر، کوره، تهویه مطبوع و سایر امکانات زندگی است

12. The content of organic acid increase rapidly the process of deepfreeze and augmenttheof cold storage.
[ترجمه ترگمان]محتوای اسید آلی به سرعت فرآیند of و ذخیره سازی سرد را به سرعت افزایش می دهد
[ترجمه گوگل]محتوای اسید آلی به سرعت روند فرایند خشک شدن را افزایش می دهد و ذخیره سازی سرد را افزایش می دهد

13. The cat was not to be found until six days later, when its owner went to fetch something from the deepfreeze.
[ترجمه ترگمان]گربه تا شش روز بعد وقتی صاحب آن رفت تا چیزی از the بیاورد پیدا نشد
[ترجمه گوگل]گربه بعد از شش روز بعد، هنگامی که مالک آن چیزی را از فریزر عمیق بیرون آورد، یافت نشد

14. Until 21st century, with the development of science and technology, people began to deepfreeze the dainties and nutrition so that can supply foods stably.
[ترجمه ترگمان]تا قرن بیست و یکم، با توسعه علم و فن آوری، مردم شروع به تبلیغ شیرینی و مواد غذایی کردند تا بتوانند به طور پایدار مواد غذایی را تامین کنند
[ترجمه گوگل]تا قرن 21st، با توسعه علم و فن آوری، مردم شروع به خشک کردن غذا و تغذیه عمیق کردند تا بتوانند غذاهای پایدار عرضه کنند

15. The deep freeze caught those that distribute gas to homes and offices by surprise.
[ترجمه ترگمان]سرمای شدید آن هایی را که گاز را بین خانه ها و ادارات پخش می کنند غافلگیر کرد
[ترجمه گوگل]فریزهای عمیق کسانی را گرفتند که غافلگیرانه به گاز و خانه ها و دفاتر توزیع می کردند

16. Opening the deep freeze is like standing on stage at the Palladium: there are that many eyes staring out at you.
[ترجمه ترگمان]باز کردن یخ زدن مانند ایستادن بر روی صحنه بر روی the است: این چشم ها به شما خیره شده اند
[ترجمه گوگل]افتتاح عمیق یخ مانند ایستادن در صحنه در پالادیوم است: بسیاری از چشم ها به شما خیره می شوند

17. Error # 04000000 occured during Deep Freeze install.
[ترجمه ترگمان]خطای # ۰۴۰۰۰۰۰۰ در هنگام نصب Freeze شدید رخ داد
[ترجمه گوگل]Грешка

18. Please put these tomatoes into the deep freeze!
[ترجمه ترگمان]لطفا این گوجه را در سرمای شدید قرار دهید
[ترجمه گوگل]لطفا این گوجه فرنگی را به انجماد عمیق بگذارید!

19. New ideas in those remote areas remain in deep freeze.
[ترجمه ترگمان]ایده های جدید در آن مناطق دور افتاده در حالت خشک و منجمد باقی می مانند
[ترجمه گوگل]ایده های جدید در آن مناطق دور افتاده باقی می ماند

20. Most frozen produce hits the deep freeze within hours of harvest.
[ترجمه ترگمان]اکثر محصولات منجمد در عرض چند ساعت برداشت، منجمد می شوند
[ترجمه گوگل]بیشتر محصولات یخ زده در عرض چند ساعت پس از برداشت، از بین میروند

21. Arctic Reach now also affects Deep Freeze.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر دسترسی قطب شمال به خشک شدن عمیق نیز تاثیر می گذارد
[ترجمه گوگل]Arctic Reach در حال حاضر نیز بر Deep Freeze تاثیر می گذارد

22. Humans have fallen into a deep freeze of great forgetfulness.
[ترجمه ترگمان]انسان ها به اعماق فراموشی عمیقی فرو رفته اند
[ترجمه گوگل]انسان ها به فراموشی عمیق فراموش نشدنی رسیده اند

23. Put the ice cream in the deep freeze.
[ترجمه ترگمان]بستنی رو بذار تو فریزر
[ترجمه گوگل]بستنی را در انجماد عمیق قرار دهید

24. After months in the diplomatic deep freeze, Polish foreign policy has thawed.
[ترجمه ترگمان]پس از ماه ها رکود اقتصادی، سیاست خارجی لهستان دوباره ذوب شد
[ترجمه گوگل]پس از چند ماه در انفجار عمیق دیپلماتیک، سیاست خارجی لهستان افتتاح شد

25. Relations with somebody were still in deep freeze.
[ترجمه ترگمان]روابط با کسی هنوز در حال خشک شدن بود
[ترجمه گوگل]روابط با کسی هنوز در انجماد عمیق بود

26. So far, winter has kept most parts of the country in the deep freeze.
[ترجمه ترگمان]تا کنون، زمستان اغلب بخش های کشور را در سرمای شدید نگاه داشته است
[ترجمه گوگل]تا کنون، زمستان بخش عمده ای از کشور را در انجماد عمیق حفظ کرده است

27. Odd skimmer and some roach fron Warrington water to ice breakers before the deep freeze.
[ترجمه ترگمان]skimmer فرد و برخی از مسافرین، قبل از یخ بندان شدید، آب را به موج شکن های یخ زدند
[ترجمه گوگل]عجیب و غریب اسکیمر و برخی از قارچ Warrington آب به یخ شکن قبل از منجمد عمیق

28. I've been a life insurance salesman and I was in the deep freeze business for ages.
[ترجمه ترگمان]من یک فروشنده بیمه عمر داشتم و سال ها در انبار یخ زده بودم
[ترجمه گوگل]من یک فروشنده بیمه زندگی بوده ام و در طول عمر منقطع عمیق بوده ام

(adjective) deep-frozen

سخت منجمدشده، بستناک، (به سرعت و شدت) یخ‌زده



کلمات دیگر: