کلمه جو
صفحه اصلی

modifier


معنی : تعدیل کننده، پیراینده
معانی دیگر : (دستور زبان) معرف، شناسان، توصیف کننده، (شخص یا ابزار) میانسانگر، دگرشگر، متعادل ساز، معتدل ساز

انگلیسی به فارسی

پیراینده


تعدیل کننده


اصلاح کننده، تعدیل کننده، پیراینده


انگلیسی به انگلیسی

• changer; adapter; adjuster; attributive (grammar)
a modifier is a noun or an adjective which comes before a noun in a noun group and affects the meaning of the noun.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] تصحیح کننده کمیتی که می تواند نشانی عملکرد را در کامپیوتر تغییر دهد . مانند cycle index .
[نساجی] اصلاح کننده - تغییر دهنده - بهبود دهنده
[معدن] تنظیمکننده (فلوتاسیون)
[پلیمر] اصلاح کننده

مترادف و متضاد

تعدیل کننده (اسم)
adjuster, moderator, modulator, damper, modifier, regulator, coordinator, escalator

پیراینده (اسم)
modifier

جملات نمونه

1. In 'speak quietly', the adverb 'quietly' is a modifier.
[ترجمه ترگمان]به طور آرام، قید قید یک modifier است
[ترجمه گوگل]در 'صحبت کردن بی سر و صدا'، عبارات 'بی سر و صدا' یک اصلاح کننده است

2. In these, the modifier is the selector, and hence presupposes certain traits of the head.
[ترجمه ترگمان]در این موارد، تعدیل کننده انتخاب گر است و از این رو ویژگی های خاص سر را پیش فرض می کند
[ترجمه گوگل]در این، اصلاح کننده انتخاب کننده است و از این رو ویژگی های خاصی از سر را پیش بینی می کند

3. Or between a misplaced modifier and a logical sentence.
[ترجمه ترگمان]یا بین یک تعدیل کننده نابجا و یک جمله منطقی
[ترجمه گوگل]یا بین یک اصلاح کننده نامناسب و یک جمله منطقی

4. As a special biological response modifier, polysaccharide from Grifola frondosa has shown well perspective of utilization.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک تعدیل کننده پاسخ زیستی خاص، polysaccharide از Grifola frondosa چشم انداز خوبی از کاربرد را نشان داده است
[ترجمه گوگل]به عنوان یک اصلاح کننده واکنش زیستشناسی خاص، پلی ساکارید از Grifola frondosa به خوبی چشم انداز استفاده را نشان داده است

5. Skill at interacting with friendly NPCs. 4% Modifier to effective standing from friendly NPC Corporations and Factions per level. Not cumulative with Diplomacy or Criminal Connections.
[ترجمه ترگمان]مهارت در تعامل با NPCs دوستانه ۴ درصد تعدیل کننده موثر برای ایستادن موثر از یک موسسه ملی خلق خلق و تشکل به ازای هر سطح ارتباط جمعی با دیپلماسی و ارتباطات جنایی ندارد
[ترجمه گوگل]مهارت در برقراری ارتباط با NPC های دوستانه 4٪ اصلاح کننده برای ایستادن موثر از شرکت های دوستانه NPC و جناح در هر سطح با دیپلماسی یا ارتباطات جنایی تجمعی ندارند

6. To do so you can a lathe modifier to a spline.
[ترجمه ترگمان]برای انجام این کار، شما می توانید یک تعدیل کننده تراش را به یک نوار باریک تبدیل کنید
[ترجمه گوگل]برای انجام این کار می توانید یک اصلاح کننده ماشین تراش به یک اسپیلین بدهید

7. Acrylic resin ( ACR ), as an impact modifier for R - PVC, was synthesized by latex interpenetrating poly - mer network technique.
[ترجمه ترگمان]رزین Acrylic (ACR)به عنوان یک تعدیل کننده موثر برای پی PVC، از طریق روش شبکه پلی - interpenetrating سنتز شد
[ترجمه گوگل]رزین اکریلیک (ACR)، به عنوان یک اصلاح کننده تاثیر برای R - PVC، توسط تکنیک شبکه چند لایه متقاطع لاتکس سنتز شد

8. Sticky bombs given a . damage modifier vs Panzer Elite Light vehicles.
[ترجمه ترگمان]بمب های چسبان داده شده تعدیل کننده آسیب با وسایل نقلیه ویژه سبک Panzer
[ترجمه گوگل]بمب های چسبنده اصلاح کننده صدمه به خودروهای Panzer Elite Light

9. Fixed bonus to Undead damage modifier to work with ranged weapons.
[ترجمه ترگمان]پاداش ثابت به تعدیل کننده آسیب Undead برای کار با سلاح های در نوسان است
[ترجمه گوگل]جایزه ثابت به اصلاح کننده خسارت ارواح برای کار با سلاح های محدوده

10. A variety of synthetic methods of heat-resisting modifier PMIare introduced and the use of inorganic, organic salt and organic acid as catalyst is concluded.
[ترجمه ترگمان]روش های ترکیبی از روش های ترکیبی برای مقاومت در برابر گرمای PMIare معرفی شده و استفاده از inorganic، نمک آلی و آلی به عنوان کاتالیست به پایان رسیده است
[ترجمه گوگل]انواع روش های مصنوعی PMI اصلاح کننده مقاوم در برابر حرارت معرفی شده و استفاده از نمک معدنی، نمک آلی و اسید آلی به عنوان کاتالیزور به دست آمده است

11. The modifier has to return the result of its processing.
[ترجمه ترگمان]این تعدیل کننده باید نتیجه پردازش خود را برگرداند
[ترجمه گوگل]این اصلاح کننده باید نتیجه پردازش خود را بازگرداند

12. Magnesium nitrate as matrix modifier in the determination of trace beryllium by GFAAS was studied. The effect mechanism of Mg (NO2 on ashing and atomization was studied.
[ترجمه ترگمان]نیترات منیزیم به عنوان تعدیل کننده ماتریس در تعیین ردیابی ردیابی توسط GFAAS مورد مطالعه قرار گرفت مکانیزم تاثیر منیزیم (NO۲ بر ashing و atomization)مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه گوگل]نیترات منیزیم به عنوان ماتریس ماتریکس در تعیین بریلیم ردیابی توسط GFAAS مورد مطالعه قرار گرفت اثر مکانیسم Mg (NO2 بر روی عصاره و اتمیزاسیون مورد مطالعه قرار گرفت

13. This study used as a modifier of calcium sulfate, NBS for toughener, HIPS as the theme of plastic polymer composites.
[ترجمه ترگمان]این مطالعه به عنوان یک تعدیل کننده سولفات کلسیم، NBS برای toughener، و بعنوان موضوع کامپوزیت پلی مر بکار رفته است
[ترجمه گوگل]این مطالعه به عنوان یک اصلاح کننده از سولفات کلسیم، NBS برای سخت کننده، HIPS به عنوان موضوع کامپوزیت های پلیمری پلاستیکی استفاده می شود

14. The raw material and modifier were selected, top quality powder was obtained testing and commercial production.
[ترجمه ترگمان]مواد خام و تعدیل کننده انتخاب شدند، پودر با کیفیت بالا تست و تولید تجاری به دست آمد
[ترجمه گوگل]مواد خام و اصلاح کننده انتخاب شدند، پودر با کیفیت بالا از آزمایش و تولید تجاری به دست آمد

Adjectives and adverbs are modifiers.

صفت و قید معرف هستند.


پیشنهاد کاربران

توصیف کننده

modifier ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: توصیف گر
تعریف: وابسته ای که هسته را توصیف یا محدود می کند

کاهنده ، کاهش دهنده

توضیح دهنده

توصیف کردن

حالت دهنده


کلمات دیگر: