کلمه جو
صفحه اصلی

coastal plain

انگلیسی به فارسی

دشت ساحلی


انگلیسی به انگلیسی

• flat area of land along the seashore

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] دشت ساحلی دشتی که در کنار ساحل دریا قرار می گیرد و تا نزدیکترین خشکی مرتفع گسترش می یابد دشت ساحلی ممکن است از طریق نهشتموادسخت بوسیله رودخانه ها از طریق برهنه سازی بوسیله دریا یا بوسیله بیرون آمدگی قسمتی از فلات قاره که ناشی از پایین رفتن نسبی سطح دریاست تشکیل شود ودر تصویر رنگ سبز بیانگر این پدیده می باشد
[خاک شناسی] دشت ساحلی

جملات نمونه

1. Is the coastal plain good for growing crops?
[ترجمه ترگمان]آیا جلگه ساحلی برای کشت محصولات خوب است؟
[ترجمه گوگل]دشت ساحلی مناسب برای رشد محصولات است؟

2. They got down the escarpment on to the coastal plain without mishap and drove along a dirt track beside Benina airfield.
[ترجمه ترگمان]از سراشیبی بالا رفتند و به جلگه ساحلی رسیدند، بدون این که اتفاقی رخ دهد و با یک جاده خاکی کنار فرودگاه Benina حرکت کند
[ترجمه گوگل]آنها بدون صدمه زدن به سمت دشت ساحلی بیرون رفتند و در امتداد یک مسیر خاکی در کنار فرودگاه بنین قرار گرفتند

3. We banked, flew over the Tihama coastal plain, up 40 miles inland and parallel to the coast.
[ترجمه ترگمان]ما بر روی دشت ساحلی Tihama که ۴۰ مایل در خشکی و موازی با ساحل قرار داشت، پرواز کردیم
[ترجمه گوگل]ما در حال خرید، پرواز کردیم بیش از دشت ساحلی Tihama، تا 40 مایل در داخل و موازات ساحل

4. How different was the rich, irrigated coastal plain!
[ترجمه ترگمان]چقدر ساده، جلگه ساحلی آبیاری شده بود!
[ترجمه گوگل]دشت های ساحلی آبیاری ثروتمند و آبی متفاوت بود

5. Wenzhou, the coastal plain is the main grain - producing areas, cooked three times a year, to rice - based.
[ترجمه ترگمان]Wenzhou، جلگه ساحلی مناطق اصلی تولید کننده غلات است که سه بار در سال، تا برنج پخته شده
[ترجمه گوگل]Wenzhou، دشت ساحلی، مناطق اصلی تولید دانه است، که سه بار در سال پخته شده و به برنج متصل است

6. In California, the fertile valleys and coastal plain produced great crops of fruit and vegetables.
[ترجمه ترگمان]در کالیفرنیا، دره های حاصلخیز و جلگه ساحلی محصولات فراوان میوه و سبزی را تولید کردند
[ترجمه گوگل]در کالیفرنیا، دره های حاصلخیز و دشت ساحلی، محصولات زیادی از میوه ها و سبزیجات تولید می کنند

7. Is the coastal plain good for farming?
[ترجمه ترگمان]این جلگه ساحلی برای کشاورزی خوب است؟
[ترجمه گوگل]دشت ساحلی برای کشاورزی مناسب است؟

8. Topographically, we may consider the coastal plain to be a terrestrial analog of the continental shelf.
[ترجمه ترگمان]Topographically، ما می توانیم دشت ساحلی را تبدیل به یک آنالوگ زمینی از فلات قاره (قاره ای)کنیم
[ترجمه گوگل]توپوگرافی، ما ممکن است دشت ساحلی را به عنوان یک آنالوگ زمینی از قفسه قاره مورد توجه قرار دهیم

9. A day's journey brought them to the coastal plain, which stretched away to a distant haze.
[ترجمه ترگمان]سفر یک روز آن ها را به جلگه ساحلی کشاند که به مه دور افتاده بود
[ترجمه گوگل]یک سفر روزی آنها را به دشت ساحلی، که به دور دود می چرخید، به زمین آورد

10. Topographically, we may consider the coastal plain to be a terrestrial analog of the continental ITlf.
[ترجمه ترگمان]Topographically، ما می توانیم دشت ساحلی را به صورت آنالوگ زمینی از قاره اروپا در نظر بگیریم
[ترجمه گوگل]از لحاظ جغرافیایی، ممکن است دشت ساحلی آنالوگ زمینی از ITLf قاره ای را در نظر بگیریم

11. We sat with our backs against the trig point and gazed down like Gods on the coastal plain of Thassos.
[ترجمه ترگمان]پشت سر ما نشستیم و مثل خدایان روی جلگه ساحلی خیره شدیم
[ترجمه گوگل]ما با پشت سر ما در برابر نقطه تساوی نشسته ایم و مانند خدایان در دشت ساحلی تاسوس نگاهی داریم

12. For the Downland, sheep remained dominant; it was in the coastal plain and Weald that a new impetus was given.
[ترجمه ترگمان]برای the، گوسفندها همچنان غالب بودند؛ در جلگه ساحلی و Weald بود که انگیزه ای جدید به آن ها داده شد
[ترجمه گوگل]برای دامنه، گوسفند غالب باقی ماند؛ آن را در دشت ساحلی و Weald بود که یک انگیزه جدید داده شد

13. The Hinkley Point development in fact erupts with total incongruity from the flat coastal plain which borders the Bristol Channel.
[ترجمه ترگمان]در واقع رشد نقطه Hinkley نقطه با ناهماهنگی کلی از جلگه ساحلی صاف که هم مرز با کانال بریستول است، شروع می شود
[ترجمه گوگل]توسعه نقطه Hinkley در حقیقت با ناهماهنگی کامل از دشت مسطح ساحلی که مرز با کانال بریستول است، فوران می کند


کلمات دیگر: