کلمه جو
صفحه اصلی

annual basis

انگلیسی به انگلیسی

• yearly basis, something which is founded on periods of one year

جملات نمونه

1. This can be done on an annual basis with a bar graph which reveals the annual growth rate.
[ترجمه ترگمان]این می تواند براساس سالانه با یک نمودار میله ای انجام شود که نرخ رشد سالانه را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]این می تواند بر اساس سالانه با یک نمودار نوار که نرخ رشد سالانه را نشان می دهد

2. It currently offers on an annual basis up to 600,000 unemployed people an average of six months training and work experience.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، در حال حاضر سالانه به ۶۰۰،۰۰۰ تن از افراد بی کار، به طور متوسط شش ماه آموزش و تجربه کار ارائه می شود
[ترجمه گوگل]این در حال حاضر به طور سالانه 600،000 بیکار را به طور متوسط ​​6 ماه آموزش و تجربه کاری ارائه می دهد

3. The repeating saving on an annual basis is £156 million, which is used to increase patient care.
[ترجمه ترگمان]پس انداز تکرار شده بر پایه سالانه ۱۵۶ میلیون پوند است که برای افزایش دقت بیمار مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]صرفه جویی در تکرار سالانه 156 میلیون پوند است که برای افزایش مراقبت از بیمار استفاده می شود

4. Profit is struck on an annual basis, and the time-frame and weighting of anticipated returns can vary greatly.
[ترجمه ترگمان]سود بر مبنای سالانه مورد اصابت قرار می گیرد، و چارچوب زمانی و وزن بازده های مورد انتظار می تواند به شدت متفاوت باشد
[ترجمه گوگل]سود سالانه به دست می آید، و زمان بندی و مقیاس بازده های پیش بینی شده می تواند به شدت متفاوت باشد

5. Data should be in money amounts on an annual basis.
[ترجمه ترگمان]داده ها باید به طور سالانه به میزان پول در نظر گرفته شوند
[ترجمه گوگل]داده ها باید سالانه به صورت پولی باشد

6. And the Tuna Commission has demonstrated on annual basis, its complete inability to control the fishing.
[ترجمه ترگمان]و کمیسیون Tuna بر حسب سال، ناتوانی کامل خود در کنترل ماهیگیری را به اثبات رسانده است
[ترجمه گوگل]و کمیسیون تونک سالانه نشان داده است، عدم توانایی کامل آن برای کنترل ماهیگیری

7. Fixed assets shall be depreciated annual basis.
[ترجمه ترگمان]دارایی های ثابت باید به طور سالانه کاهش یابد
[ترجمه گوگل]دارایی های ثابت باید سالانه تخلیه شود

8. This plan should be made on an annual basis ( or a five - year basis ).
[ترجمه ترگمان]این برنامه باید براساس سالانه (یا یک پایه پنج ساله)انجام شود
[ترجمه گوگل]این برنامه باید سالانه (یا به مدت پنج سال) ساخته شود

9. The figures are revised on an annual basis.
[ترجمه ترگمان]این ارقام سالانه مورد تجدید نظر قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]این ارقام به طور سالانه تجدید نظر می شود

10. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

11. Many companies operate regular job appraisals, often on an annual basis.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از شرکت ها ارزیابی های منظم شغلی را اغلب براساس سالانه انجام می دهند
[ترجمه گوگل]بسیاری از شرکت ها معمولا به طور سالانه کار می کنند

12. The government calculated its figures on the basis of the growth rate of consumer prices on an annual basis.
[ترجمه ترگمان]دولت آمار خود را براساس نرخ رشد قیمت مصرف کننده براساس سالانه محاسبه کرد
[ترجمه گوگل]دولت آمار خود را براساس نرخ رشد قیمت مصرف کننده سالانه محاسبه کرد

13. Lund's paper assumes a house with an internal temperature varying on an annual basis between 170C and 270C.
[ترجمه ترگمان]در مقاله لوند، یک خانه با دمای داخلی که بر مبنای سالانه بین ۱۷۰ درجه سانتی گراد و ۲۷۰ درجه سانتی گراد تغییر می کند را فرض می کند
[ترجمه گوگل]مقاله لند، خانه ای با دمای داخلی متفاوت را بین سالهای 170 و 270 درجه سانتیگراد دارد

14. The frequency of these reports will vary but, as a minimum, be annual basis.
[ترجمه ترگمان]فرکانس این گزارش ها متفاوت خواهد بود، اما به عنوان حداقل، سالانه خواهد بود
[ترجمه گوگل]فرکانس این گزارش ها متفاوت خواهد بود، اما حداقل به صورت سالیانه است

15. Return is measured by the increase or decrease in wealth, generally on an annual basis.
[ترجمه ترگمان]بازگشت به وسیله افزایش یا کاهش ثروت، به طور کلی براساس سالانه اندازه گیری می شود
[ترجمه گوگل]بازده با افزایش یا کاهش ثروت، به طور کلی بر اساس سالانه اندازه گیری می شود


کلمات دیگر: