کلمه جو
صفحه اصلی

clinking


بسیار، بسیارخوب

انگلیسی به فارسی

دلتنگ، جلنگ جلنگ صدا کردن، بصدا دراوردن


انگلیسی به انگلیسی

• ringing, chinking

جملات نمونه

1. The coins are clinking in his pocket.
[ترجمه ترگمان]سکه ها در جیبش به صدا در می آیند
[ترجمه گوگل]سکه ها در جیب خود را لرزان می کنند

2. He heard glasses clinking in the other room.
[ترجمه ترگمان]در اتاق دیگر عینکش به گوش می رسید
[ترجمه گوگل]او عینک هایی را که در اتاق دیگر تماشا می کردند، شنیدند

3. Soon an authoritative clinking of knife on wine-glass demands our attention.
[ترجمه ترگمان]طولی نکشید که صدای جلنگ جلنگ چاقو بر روی شیشه توجه ما را جلب کرد
[ترجمه گوگل]به زودی یک کلینیک معتبر از چاقو در شیشه شراب به ما توجه می کند

4. You'd hear them clinking all night.
[ترجمه ترگمان]تمام شب صدای تلق تلق آن ها را می شنید
[ترجمه گوگل]شما می شنوید که کلینتون تمام شب است

5. He swallowed freezing bourbon from the clinking glass.
[ترجمه ترگمان]لیوانش را از شیشه به هم می خورد و آب دهانش را قورت می داد
[ترجمه گوگل]او بوربن انجماد را از شیشه ی دلپذیر فرو برد

6. He could distinctly sense the silver coins clinking in his own pocket.
[ترجمه ترگمان]او می توانست سکه های نقره را در جیب خودش حس کند
[ترجمه گوگل]او می تواند سنت های نقره ای را در جیب خود حس کند

7. Stop clinking the keys in your pocket.
[ترجمه ترگمان]کلیدها رو تو جیبت نگه دار
[ترجمه گوگل]متوقف کردن کلید در جیب شما

8. Shanghai the mood with clinking joyance, disease hasten is embraced Summer 199
[ترجمه ترگمان]شانگهای وضعیت همراه با clinking joyance، بیماری به سرعت در تابستان ۱۹۹ راس قرار گرفت
[ترجمه گوگل]شانگهای خلق و خوی با لذت دلخراش، بیماری شتاب پذیرفته تابستان 199 است

9. I'm celebrating, too, she replied, clinking glasses with him.
[ترجمه ترگمان]او در حالی که عینکش را با خودش به هم می زد، جواب داد: من هم جشن می گیرم
[ترجمه گوگل]من نیز جشن می گیرم، او پاسخ داد، عینک ها را با او خنک می کند

10. The clinking of glassed traces its roots to medieval days.
[ترجمه ترگمان]جلنگ جلنگ of ریشه های خود را تا روزه ای قرون وسطی ادامه می دهد
[ترجمه گوگل]چشماندازی از ردپاهای شیشه ای ریشه های آن را به روزهای قرون وسطی می دهد

11. They heard banging and a clinking of glasses.
[ترجمه ترگمان]صدای کوبیده شدن و تق کردن لیوان ها به گوش رسید
[ترجمه گوگل]آنها شگفت زده و چشمان عینک شنیدند

12. Ferreous mesua furniture is common and clement clinking alone board, a long narrow table that makes is grand Zhuang Shuo, having a unique style.
[ترجمه ترگمان]اسباب و اثاثیه لوکس، یک میز کوچک و ساده است، یک میز دراز و باریک که باعث می شود یک سبک منحصر به فرد داشته باشد
[ترجمه گوگل]مبلمان مرسوم Ferreous رایج است و به راحتی فقط به هیئت مدیره، یک جدول طولانی محدود است که باعث می شود بزرگ Zhuang شو، داشتن یک سبک منحصر به فرد است

13. The wolf was just moving away, when he heard the medals clinking, and he stopped to listen.
[ترجمه ترگمان]گرگ فقط در حال حرکت بود، وقتی صدای دینگ دینگ دینگ را شنید و ایستاد تا به حرف هایش گوش کند
[ترجمه گوگل]هنگامی که مدال ها را می شنید، گرگ فقط حرکت می کرد، و او را متوقف کرد تا گوش دهد


کلمات دیگر: