سقوط کرد، از خط خارج شدن، از خط خارج کردن
derailed
انگلیسی به فارسی
جملات نمونه
1. the train was derailed five kilometers out of ghom
قطار در پنج کیلومتری قم از خط خارج شد.
پیشنهاد کاربران
از ریل خارج شدن ( ترن )
کلمات دیگر:
سقوط کرد، از خط خارج شدن، از خط خارج کردن