کلمه جو
صفحه اصلی

redraw

انگلیسی به فارسی

قرمز کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
• : تعریف: combined form of draw.

• if you redraw the borders or the boundaries of a country or region, you change them so that the country or region covers a slightly different, greater, or smaller area from the one it previously covered.

جملات نمونه

1. They have redrawn the country's boundaries along ethnic lines.
[ترجمه ترگمان]آن ها مرزه ای کشور را در امتداد خطوط نژادی مجددا ترسیم کرده اند
[ترجمه گوگل]آنها مرزهای کشور را در امتداد خطوط قومی ترسیم کرده اند

2. After the war the map of Europe was redrawn.
[ترجمه ترگمان]پس از جنگ نقشه اروپا مجددا ترسیم شد
[ترجمه گوگل]پس از جنگ، نقشه اروپا بازسازی شد

3. Redrawing district boundaries would change the election results.
[ترجمه ترگمان]مرزه ای منطقه redrawing نتایج انتخابات را تغییر خواهند داد
[ترجمه گوگل]بازخوانی مرزهای منطقه نتایج انتخابات را تغییر خواهد داد

4. Barring a redrawn international date line, which is unlikely, the Chatham Islands it is.
[ترجمه ترگمان]به جز یک خط تاریخ بین المللی کشیده نشده، که بعید به نظر می رسد، جزایر چتم این است
[ترجمه گوگل]با لغو خط تاریخ بین المللی، که بعید است، ممنوع است، جزایر چاتهم آن است

5. It has redrawn the boundaries between the public and private sectors in favour of the latter and raised substantial sums for the Treasury.
[ترجمه ترگمان]این کشور مرزه ای بین بخش های دولتی و خصوصی را به نفع دولت دوباره ترسیم کرده و مبالغ قابل توجهی برای خزانه ایجاد کرده است
[ترجمه گوگل]این مرز میان بخش های دولتی و خصوصی را به نفع دوم تحویل داده و مبلغ قابل توجهی را برای خزانه داری به ارمغان آورده است

6. The on-screen maps were clear and well labeled, and as I moved around, the maps redrew quickly.
[ترجمه ترگمان]نقشه های روی صفحه روشن بودند و به خوبی برچسب خورده بودند، و همانطور که به اطراف حرکت می کردم، نقشه به سرعت پخش شد
[ترجمه گوگل]نقشه های روی صفحه نمایش روشن و به خوبی برچسب گذاری شده بود، و به محض حرکت، نقشه ها به سرعت تغییر پیدا کردند

7. This figure can be redrawn with the maturity on the horizontal axis to show the negative relationship between volatility and maturity.
[ترجمه ترگمان]این شکل را می توان با بلوغ روی محور افقی ترسیم کرد تا رابطه منفی بین نوسان و بلوغ را نشان دهد
[ترجمه گوگل]این رقم را می توان با بلوغ در محور افقی نشان داد تا رابطه منفی بین نوسان و بلوغ را نشان دهد

8. Redraw the three diagrams of Figure 1 2 with a steeper L curve and a shallower I curve.
[ترجمه ترگمان]این سه نمودار شکل ۱ را با منحنی L تندتر و منحنی shallower کم می کند
[ترجمه گوگل]قرمز کردن سه نمودار از شکل 1 2 با منحنی L پیوسته و منحنی منحصر به فرد من

9. In the mid-90s the government redrew its internal boundaries to reflect ethnic identity.
[ترجمه ترگمان]در اواسط دهه ۹۰، دولت مرزه ای داخلی خود را برای بازتاب هویت قومی تعیین کرد
[ترجمه گوگل]در اواسط دهه 90، دولت مرزهای داخلی خود را بازسازی کرد تا هویت نژادی را منعکس کند

10. The phone rota was redrawn so that the week was divided between five, not six.
[ترجمه ترگمان]خطوط تلفن مجددا ترسیم شد تا هفته بین پنج تقسیم شود، نه شش
[ترجمه گوگل]گوشی روتا دوباره به نمایش گذاشته شد تا هفته بین پنج، نه شش تقسیم شود

11. Some of them had faces: red-raw and wrinkled, with tiny eyes and pursed lips.
[ترجمه ترگمان]بعضی از آن ها صورت داشتند: قرمز و چروکیده، با چشمان ریز و لب های به هم فشرده
[ترجمه گوگل]بعضی از آنها دارای چهره ای خفیف و چروکیده بودند، با چشم های کوچک و لب هایش را پوشیدند

12. Then she redrew her picture and wrote the caption shown in Figure
[ترجمه ترگمان]سپس تصویر او را خواند و عنوان زیر را نوشت که در شکل نشان داده شده
[ترجمه گوگل]سپس او تصویر خود را تغییر داد و عنوان را که در شکل نشان داده شده نوشت

13. Indicates whether the control should redraw itself when resized.
[ترجمه ترگمان]مشخص می کند که آیا کنترل باید خود را دوباره باز کند یا خیر
[ترجمه گوگل]نشان می دهد که آیا هنگام تغییر اندازه، کنترل باید خودش را تغییر دهد

14. Redraw the blood tests and get her scheduled for that contrast M. R . I. ASAP.
[ترجمه ترگمان]تست های خون را مشخص کنید و او را برای آن عکس با M انتخاب کنید ر من چه سریع تر
[ترجمه گوگل]آزمایش خون را دوباره تکرار کنید و او را برای این کنتراست برنامه ریزی کنید I ASAP

پیشنهاد کاربران

دوباره کشیدن - دوباره رسم کردن


کلمات دیگر: