مخفف:، ترتیب، نظم، (عدد) ترتیبی، مقررات، سنت، قاعده، عادی، مخفف: ترتیب، قاعده مخفف: عادی مخفف: لشگرداری، مهمات
ord
مخفف:، ترتیب، نظم، (عدد) ترتیبی، مقررات، سنت، قاعده، عادی، مخفف: ترتیب، قاعده مخفف: عادی مخفف: لشگرداری، مهمات
انگلیسی به فارسی
مخفف: ترتیب، نظم
مخفف: (عدد) ترتیبی
مخفف: مقررات، سنت، قاعده
مخفف: عادی
مخفف: لشگرداری، مهمات
فرمانده
انگلیسی به انگلیسی
• river in northwest australia
پیشنهاد کاربران
Obsessing reading disorder
O. R. D
O. R. D
کلمات دیگر: