کلمه جو
صفحه اصلی

sculptured

انگلیسی به انگلیسی

• sculptured objects have been carved or shaped from something.

جملات نمونه

1. rocks which are sculptured by a river
صخره هایی که رودخانه آنها را دیسدار کرده است

2. The corners of the enclosure were ornamented by sculptured funerary lions devouring stags.
[ترجمه ترگمان]گوشه و کنار این محوطه پر از مجسمه مصلوب مسیح بود که گوزن های نر را می بلعد
[ترجمه گوگل]گوشه های محوطه توسط شیرهای زرق و برق دار تزئین شده است

3. This gives eyes a more sculptured look.
[ترجمه ترگمان]این چشم ها به اندازه کافی ترسناک به نظر می رسند
[ترجمه گوگل]این به نظر می رسد چشم بیشتر مجسمه

4. Tablinum Large room generally richly decorated and sculptured.
[ترجمه ترگمان]اتاق بزرگ به طور کلی تزیین شده و کنده کاری شده است
[ترجمه گوگل]Tablinum اتاق بزرگ به طور کلی غنی تزئین شده و مجسمه

5. To steady himself, he hugged a sculptured torso.
[ترجمه ترگمان]برای ثابت نگه داشتن خودش، او یک مجسمه سنگی را بغل کرد
[ترجمه گوگل]خود را ثابت نگه دارد، او یک لگن مجسمه به پا کرد

6. By John Peers for Schwarzkopf Sleek, sculptured shape looks dramatic on blonde locks.
[ترجمه ترگمان]از طرف جان شهسواران for، شکل تراشیده روی موهای بور بسیار چشمگیر به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]توسط John Peers برای Schwarzkopf Sleek، شکل مجسمه به نظر می رسد در قفل های بلوند چشمگیر است

7. There were clusters of airy palms, sculptured portals, tracery windows.
[ترجمه ترگمان]دسته هایی از نخل های بلند، portals sculptured، پنجره های توری دار دیده می شد
[ترجمه گوگل]خوشه های دست نخورده، پورتال مجسمه سازی، پنجره های تراس وجود داشت

8. The choice of finials ranges from sculptured pineapples and lanterns to simple ball-ends.
[ترجمه ترگمان]انتخاب of از آناناس خرد شده و فانوس به سمت توپ ساده ختم می شود
[ترجمه گوگل]انتخاب فنجان ها از آنالایز های مجسمه ای و فانوس به توپ های ساده می باشد

9. Blanks sculptured surface usually do not exist positioning references.
[ترجمه ترگمان]سطح رنگ آمیزی سطحی معمولا منابع موقعیت یابی وجود ندارد
[ترجمه گوگل]سطوح رسم خطوط معمولا موقعیتهای موقعیتی را در اختیار ندارند

10. Should set a sculptured porpoise, gills a snort / And vibrant tail, within the temple - gate.
[ترجمه ترگمان]گراز ماهی sculptured درست کرده باشد: snort، gills، و دم لرزان، درون دروازه معبد
[ترجمه گوگل]باید یک مارپیچ مجسمه ای بسازید، یک قطره قطره قطره / و دم درخشان، در داخل معبد - دروازه

11. Should set a sculptured porpoise, gills a snort.
[ترجمه ترگمان] باید یه گراز ماهی درست کنه، آبشش بگیره
[ترجمه گوگل]باید یک سیب زمینی مجسمه ای بسازید، یک قاشق چایخوری را انتخاب کنید

12. Various kinds of sculptured handicrafts will be shown at this exhibition.
[ترجمه ترگمان]انواع مختلفی از صنایع دستی sculptured در این نمایشگاه نشان داده شده است
[ترجمه گوگل]انواع صنایع دستی مجسمه سازی در این نمایشگاه نمایش داده می شود

13. There are two horses sculptured in bronze at the gate.
[ترجمه ترگمان]دو اسب در برابر دروازه ایستاده است
[ترجمه گوگل]دو اسب نقاشی در برنز در دروازه وجود دارد

14. Tanned, gym - sculptured bodies, ivory colored sand and crying out for film all part the attraction.
[ترجمه ترگمان]tanned، بدن های آراسته به سالن ورزش، شن به رنگ عاج و گریه کردن برای فیلم همه این جاذبه را دارند
[ترجمه گوگل]دباغی، ورزشگاه - بدن مجسمه سازی، شن و ماسه رنگی عقیق و گریه برای فیلم همه بخشی جذاب است


کلمات دیگر: