کلمه جو
صفحه اصلی

whitebait


انواع ماهی های کوچک و سیمین فام که به عنوان طعمه ی ماهیگیری به کار می روند، (جانورشناسی) سملت سفید (allosmerus-elongatus)

انگلیسی به فارسی

انواع ماهیهای کوچک و سیمینفام که بهعنوان طعمهی ماهیگیری بهکار میروند


(جانورشناسی) سملت سفید (Allosmerus-elongatus)


رجوع شود به: silverside


سفید بایت


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: whitebait
• : تعریف: any of several small or young fish that can be cooked and eaten whole and that are often used as bait.

• any of various small fish that are fried whole and eaten as delicacies (especially the herring)
whitebait are very small, young herrings or sprats that are fried and eaten as food.

جملات نمونه

1. Whitebait a small fish, sea and fresh water are producing.
[ترجمه ترگمان]ماهی کوچک، آب و آب شیرین در حال تولید هستند
[ترجمه گوگل]Whitebait یک ماهی کوچک، دریایی و آب شیرین تولید می کند

2. Whitebait people gang mounts rhinoceros body, add completely to rhinoceros foot from rhinoceros head full.
[ترجمه ترگمان]افراد Whitebait، بدن کرگدن را جمع و جور کرده و به طور کامل از روی سر کرگدن به طور کامل بر روی سطح rhinoceros قرار دارند
[ترجمه گوگل]افراد سفیدپوش باند مورچه های کرگدن، به طور کامل به ریش تراشه ها از ریشه های کوهی پر می شوند

3. Whitebait whitecaps water, and bringing a better life under the willow trees.
[ترجمه ترگمان]آب whitecaps را Whitebait و زندگی بهتری را زیر درختان بید می آورد
[ترجمه گوگل]Whitebait whitecaps آب، و آوردن زندگی بهتر زیر درختان بید

4. Products: Whitebait, crab, shrimp, freshwater fishes etc.
[ترجمه ترگمان]محصولات: Whitebait، خرچنگ، میگو، ماهی آب شیرین و غیره
[ترجمه گوگل]محصولات Whitebeit، خرچنگ، میگو، ماهی های آب شیرین و غیره

5. When I first moved into my dressing room at the Lyceum, it gave off a heady fragrance of drains and whitebait.
[ترجمه ترگمان]وقتی برای اولین بار به اتاق تعویض لباس خود در Lyceum رفتم، عطری تند از فاضل آب و whitebait در آورد
[ترجمه گوگل]وقتی اولین بار به اتاق پانسمان من در Lyceum نقل مکان کرد، آن را با عطر و طعم خوش طعم از تخلیه و whitebait

6. The accent is again on fish, including seafood platters of king prawns, crab and whitebait.
[ترجمه ترگمان]The دوباره روی ماهی است که شامل ظرف های غذای دریایی شاه میگو و خرچنگ است
[ترجمه گوگل]لهجه دوباره بر روی ماهی، از جمله پیتزای دریایی از گیاهان دریایی، خرچنگ و Whitebait است

7. If you do not like the onion and tomato mix, try black olive or whitebait filet.
[ترجمه ترگمان]اگر از مخلوط پیاز و گوجه فرنگی دوست ندارید، olive سیاه یا whitebait filet را امتحان کنید
[ترجمه گوگل]اگر ترکیب پیاز و گوجه فرنگی را دوست نداشته باشید، سعی کنید زیتون سیاه و سفید یا فیله سفید سفید را انتخاب کنید

8. Lake Tai is famous for its bounty of white shrimp, whitebait, and whitefish.
[ترجمه ترگمان]دریاچه تای به خاطر bounty میگو، whitebait و whitefish معروف است
[ترجمه گوگل]دریاچه تای معروف به فضل سفید سفید، سفید سفید و سفید سفید است


کلمات دیگر: