کلمه جو
صفحه اصلی

unnaturally

انگلیسی به فارسی

غیر طبیعی


انگلیسی به انگلیسی

• not naturally, abnormally; artificially, insincerely; cruelly

جملات نمونه

1. Try to avoid shouting or speaking unnaturally.
[ترجمه ترگمان]سعی کنید از فریاد زدن و یا زدن غیر طبیعی اجتناب کنید
[ترجمه گوگل]سعی کنید برای جلوگیری از فریاد یا صحبت غیر طبیعی

2. She spoke in an unnaturally high voice.
[ترجمه ترگمان]او با صدایی غیر عادی و غیر طبیعی حرف می زد
[ترجمه گوگل]او با صدای غیر طبیعی سخن می گفت

3. Not unnaturally, she was greatly upset by her father's sudden death.
[ترجمه ترگمان]به طور غیر طبیعی از مرگ ناگهانی پدرش ناراحت بود
[ترجمه گوگل]ناخوشایند نیست، او به شدت توسط مرگ ناگهانی پدرش ناراحت شد

4. Her eyes were unnaturally bright.
[ترجمه ترگمان]چشم هایش به طرزی غیر طبیعی روشن بودند
[ترجمه گوگل]چشمانش غیرقابل پیش بینی بود

5. It was a question that Roy not unnaturally found impossible to answer.
[ترجمه ترگمان]این سوالی بود که به طور غیر طبیعی نمی توانست جواب دهد
[ترجمه گوگل]این یک سوال بود که روی به طور غریزی به پاسخ غیرممکن پاسخ نداد

6. She was, not unnaturally, very surprised at the news.
[ترجمه ترگمان]به طور غیر طبیعی از شنیدن این خبر خیلی تعجب کرد
[ترجمه گوگل]او، به طرز غیر طبیعی، در اخبار بسیار شگفت زده شد

7. The house was unnaturally silent.
[ترجمه ترگمان]خانه به طرزی غیر طبیعی خاموش بود
[ترجمه گوگل]خانه بی سر و صدا ساکت بود

8. But sometimes he seemed unnaturally flushed and lively - and it was not with drink.
[ترجمه ترگمان]اما گاهی به طور غیر طبیعی سرخ و سرزنده به نظر می رسید - و با نوشیدن هم نبود
[ترجمه گوگل]اما گاهی اوقات به نظر میرسید غیر طبیعی به نظر میرسید فریاد زده و پر جنب و جوش بود - و با نوشیدن نبود

9. It was a plump face, unnaturally rosy, and sleep-creased like a small cushion.
[ترجمه ترگمان]صورت گوشتالو داشت و به طرزی غیر طبیعی سرخ بود و مثل یک بالش کوچک چین افتاده بود
[ترجمه گوگل]این یک چهره چاق و بی روح بود، به طور غیرمعمولی شاداب بود، و مانند کوسن کوچکی خواب می کشید

10. Solowka thinks Charman was unnaturally suspicious of anyone connected with the music business.
[ترجمه ترگمان]Solowka فکر می کند که Charman به طور غیر طبیعی به کسی که مربوط به موسیقی است مظنون است
[ترجمه گوگل]Solowka فکر می کند Charman به طور غیرمعمولی مشکوک از هر کسی که در ارتباط با کسب و کار موسیقی است

11. Her progress seemed unnaturally slow, as everyone watched to see whether the soldiers would seize her.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که پیشرفت او به طور غیر طبیعی آهسته پیش می رود، در حالی که همه نگاه می کردند که آیا سربازان او را می گیرند یا نه
[ترجمه گوگل]پیشرفت او به نظر ناخوشایند آهسته بود، همانطور که همه تماشا میکردند که آیا سربازان او را بگیرند

12. His eyes were unnaturally bright.
[ترجمه ترگمان]چشمان او به طرزی غیر طبیعی روشن بود
[ترجمه گوگل]چشمان او به طرز غیرعادی روشن بود

13. Gloria is standing there in the durably carpeted, unnaturally wide hallway, wearing a light raincoat.
[ترجمه ترگمان]گلوریا همان جا در راهروی طبقه بالا با مفروش از راهروی عریض و غیر طبیعی، ایستاده و یک بارانی سبک به تن دارد
[ترجمه گوگل]گلوریا در پارکینگ با دوام و پهلو به صورت غیر طبیعی، و بارانی با نور، ایستاده است

14. Whatever the outcome, he not unnaturally regarded his time in gaol as a stigma, as a stain on his character.
[ترجمه ترگمان]هر چه باشد، به طور غیر طبیعی زمان او را در زندان به عنوان لکه ننگ بر شخصیت خود نگاه نمی کرد
[ترجمه گوگل]به هر نتیجه ای که دادید، او به طور ناخودآگاه زمان خود را در گناه به عنوان شرم آور به عنوان نقشی در شخصیت خود در نظر نمی گیرد

پیشنهاد کاربران

به طور غیر طبیعی


کلمات دیگر: