کلمه جو
صفحه اصلی

unpacked


غیر بسته ای

انگلیسی به فارسی

غیر بسته ای


بسته بندی نشده، غیر بستهای


انگلیسی به انگلیسی

• emptied of its contents; removed from storage

جملات نمونه

1. we unpacked the telephone and hooked it up
تلفن را از جعبه درآوردیم و به برق وصل کردیم.

2. Have you packed/unpacked your suitcase yet?
[ترجمه ترگمان]هنوز وسایلت رو جمع نکردی؟
[ترجمه گوگل]آیا شما هنوز چمدان خود را بسته بندی کرده اید؟

3. They unpacked the shopping and put it away.
[ترجمه ترگمان]آن ها خرید را باز کردند و آن را کنار گذاشتند
[ترجمه گوگل]آنها خرید را باز کرد و آن را دور انداخت

4. He unpacked his bag.
[ترجمه ترگمان]کیفش را باز کرد
[ترجمه گوگل]او کیف خود را باز کرد

5. She unpacked all the clothes she needed and left the rest in the case.
[ترجمه ترگمان]تمام لباس هایی را که لازم داشت باز کرد و بقیه را در کیف گذاشت
[ترجمه گوگل]او تمام لباسهای مورد نیاز خود را باز کرد و بقیه را در موردش ترک کرد

6. He unpacked the doll carefully from its box.
[ترجمه ترگمان]عروسک را با احتیاط از جعبه بیرون آورد
[ترجمه گوگل]عروسک را از جعبه خود به راحتی باز کرد

7. She unpacked her suitcase and headed for the beach.
[ترجمه ترگمان]چمدان خود را باز کرد و به طرف ساحل رفت
[ترجمه گوگل]او چمدان خود را باز کرد و به سمت ساحل رفت

8. Maggie carefully unpacked the gifts she had bought.
[ترجمه ترگمان]مگی با احتیاط هدایایی را که خریده بود باز کرد
[ترجمه گوگل]مگی با توجه به هدایایی که او خریداری کرده بود، به راحتی از آنها جدا شد

9. I slowly unpacked the teapot and put it out on the table.
[ترجمه ترگمان]به آرامی قوری را باز کردم و روی میز گذاشتم
[ترجمه گوگل]من به آرامی قوری را باز کردم و روی میز گذاشتم

10. Have you unpacked yet ?
[ترجمه ترگمان]هنوز unpacked را باز نکرده ای؟
[ترجمه گوگل]آیا هنوز بسته نشده اید؟

11. A heavy white cable-knit sweater was packed, then unpacked. -Jessica?
[ترجمه ترگمان]یک بلوز مشکی سنگین بسته بود، و بعد چمدان را باز کرد جسیکا \"؟\"
[ترجمه گوگل]یک ژاکت گردنبند با سنگین سفید بسته بندی شده و سپس بسته بندی شد جسیکا؟

12. As he and Dooley unpacked it on the kitchen counter, he felt compelled to say something positive.
[ترجمه ترگمان]در همان حال که او و dooley آن را روی پیشخوان آشپزخانه باز کردند، ناچار شد چیزی مثبت بگوید
[ترجمه گوگل]همانطور که او و دوولی آن را روی میز آشپزخانه گذاشتند، او مجبور شد چیزی مثبت بگوید

13. I unpacked all the things he'd bought. First of all, there was G. P. 's picture.
[ترجمه ترگمان]تمام چیزهایی را که خریده بودم باز کردم اول از همه، گ - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - پ - - ی - - ت - - ر تصویر است
[ترجمه گوگل]من همه چیزهایی را که او می خریدم باز کرد اول از همه، تصویر G P وجود دارد

14. By early afternoon he has unpacked nearly all the boxes and stacked them in the hall.
[ترجمه ترگمان]اوایل بعد از ظهر، او همه جعبه ها را باز کرده و روی آن ها گذاشته بود
[ترجمه گوگل]اوایل بعد از ظهر او تقریبا تمام جعبه ها را باز کرد و آنها را در سالن قرار داد

15. If bulbs look shrivelled when unpacked, immerse in trays of damp peat until plumped out.
[ترجمه ترگمان]اگر نور چراغ ها وقتی باز شد، در سینی های پر از زغال سنگ فرو رفتند تا آن که درست به زمین افتاد
[ترجمه گوگل]اگر لامپ ها هنگام انبساط پهن می شوند، در داخل سینی توربو مرطوب، تا زمانی که از بین بروند، غوطه ور شوند


کلمات دیگر: