کلمه جو
صفحه اصلی

pup


معنی : خود رای، توله سگ، بچه سگ ماهی، توله زاییدن
معانی دیگر : سگ توله، توله سگ (puppy هم می گویند)، (گرگ و روباه و غیره) توله، بچه، بچه نهنگ، بچه سیل (seal)

انگلیسی به فارسی

توله سگ، بچه سگ ماهی، توله زاییدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a dog that is not fully grown; puppy.

(2) تعریف: the young of certain other animals such as the seal or fox.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: pups, pupping, pupped
• : تعریف: to bear a pup or pups.

• young dog or canine, puppy; young seal
give birth, bear young (animals)
a pup is a young dog. some other young animals are also called pups.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] ریزشاخابه - واژه به کاررفته در آلاسکا برای یک رودخانه کوچک فرعی.

مترادف و متضاد

خود رای (اسم)
pup, satrap, whip cracker

توله سگ (اسم)
whelp, pup, puppy

بچه سگ ماهی (اسم)
pup

توله زاییدن (فعل)
cub, whelp, pup

جملات نمونه

1. He kept a pup as a pet.
[ترجمه ترگمان]توله سگ را به عنوان یک حیوان خانگی نگه می داشت
[ترجمه گوگل]او یک توله سگ را به عنوان یک حیوان خانگی نگه داشته است

2. The dog, an ungainly mongrel pup, was loping about the road.
[ترجمه ترگمان]سگ، توله سگ ungainly، همیشه به راه خود ادامه می داد
[ترجمه گوگل]این سگ، یک توله سگ نادری، در مورد جاده چرت زد

3. I'll get you an Alsatian pup for Christmas.
[ترجمه ترگمان]من برای کریسمس یه توله سگی برات میارم
[ترجمه گوگل]من یک توله سگ آلزایی را برای کریسمس می گیرم

4. You've been sold a pup -- that house is nearly falling down!
[ترجمه ترگمان]- تو یه بچه رو فروختی - اون خونه نزدیک بود سقوط کنه!
[ترجمه گوگل]تو یک قورباغه فروخته ای - این خانه تقریبا سقوط کرده است!

5. A pedigree pup should have been inoculated against serious diseases before it's sold.
[ترجمه ترگمان]یک توله pedigree باید قبل از اینکه به فروش برسد، در مقابل بیماری های جدی تلقیح شده باشد
[ترجمه گوگل]قبل از فروش باید یک توله سگ نژاد را در برابر بیماری های جدی تلقی کرد

6. There is no migration in the pup following infection by this route.
[ترجمه ترگمان]در این مسیر هیچ مهاجرت به دنبال عفونت وجود ندارد
[ترجمه گوگل]پس از عفونت با این مسیر، مهاجرت در این خانم وجود ندارد

7. The foal dies, but the pup thrives, and news of its existence spreads like a stain.
[ترجمه ترگمان]کره اسب می میرد، اما توله زنده می شود و خبر وجود آن مثل لکه لکه می شود
[ترجمه گوگل]لگد می میرد، اما توله سگ رشد می کند، و اخبار موجودیت آن مانند یک لکه می شود

8. On our perimeter, some grunts hid in their pup tents trying to sleep while others stared into the gray foliage watching.
[ترجمه ترگمان]در محدوده ما تعدادی خر خر در چادر خود قایم شده بودند و سعی می کردند بخوابند و دیگران به شاخ و برگ درختان نگاه می کردند
[ترجمه گوگل]در محدوده ما، بعضی از گره ها در چادرهای عشایری اش در حال تلاش برای خواب بودند، در حالی که دیگران به تماشای شاخ و برگ خاکستری خیره شدند

9. Among the trees below I saw hundreds of pup tents.
[ترجمه ترگمان]در میان درختان زیر من صدها چادر توله دیدم
[ترجمه گوگل]در میان درختان زیر صدها نفر از خیمه ها را دیدم

10. The pup trialled at Brough Park on Saturday night and was only two lengths outside the sprint track record.
[ترجمه ترگمان]توله سگ pup در شب شنبه در پارک Brough پارک کرد و تنها دو راه در خارج از رکورد دوی سرعت بود
[ترجمه گوگل]توله سگ در روز شنبه شب در Brough Park آزمایش شد و فقط دو رکورد خارج از رکورد است

11. Somebody just dealt him out, up in the Pup Club.
[ترجمه ترگمان] یه نفر همین الان بهش رسیدگی کرد توی انجمن Pup
[ترجمه گوگل]کسی او را تنها گذاشت و در باشگاه پاپ بازی کرد

12. The pup must now look after itself.
[ترجمه ترگمان]حالا بچه باید از خودش مراقبت کند
[ترجمه گوگل]توله سگ باید از خود مراقبت کند

13. She was just a young pup.
[ترجمه ترگمان]او فقط یک توله سگ بود
[ترجمه گوگل]او فقط یک جوان جوان بود

14. The suckling pup may also be infected by ingestion of L3 in the milk during the first three weeks of lactation.
[ترجمه ترگمان]توله شیر نیز ممکن است به خاطر مصرف ماهی در شیر در طول سه هفته اول شیردهی، آلوده شود
[ترجمه گوگل]توله سگ ممکن است در طی سه هفته اول شیردهی با مصرف L3 در شیر نیز آلوده شود

15. You have to set up a pup tent for the time being.
[ترجمه ترگمان]تو باید برای مدتی چادر pup برپا کنی
[ترجمه گوگل]شما تا به حال باید یک چادر خیمه بسازید

پیشنهاد کاربران

نوزاد سگ


کلمات دیگر: