کلمه جو
صفحه اصلی

unproven

انگلیسی به فارسی

اثبات نشده


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of proven.

• unsubstantiated, not proven, not demonstrated conclusively

جملات نمونه

1. There are a lot of unproven allegations flying around.
[ترجمه ترگمان]اتهامات اثبات نشده زیادی وجود دارد که پرواز می کنند
[ترجمه گوگل]بسیاری از اتهامات ثابت نشده در اطراف پرواز وجود دارد

2. Installing new unproven software posed unacceptable risks to Pearl's tight implementation timetable.
[ترجمه ترگمان]نصب یک نرم افزار اثبات نشده جدید، ریسک های غیرقابل قبولی برای برنامه زمانبندی محدود پرل ارایه می دهد
[ترجمه گوگل]نصب نرم افزار غیرقابل اعتبار جدید منجر به خطرات غیرقابل قبول برای برنامه ریزی پیچیده مروارید شد

3. Holifield has raw but unproven power.
[ترجمه ترگمان] Holifield، قدرت ثابت و ثابت نشده داره
[ترجمه گوگل]Holifield قدرت خام اما اثبات نشده است

4. However, there are in fact several implicit and unproven assumptions hidden in the account I have just given.
[ترجمه ترگمان]با این حال، در حقیقت چندین فرضیه ضمنی و اثبات نشده وجود دارد که در شرحی که الان ارائه کرده ام، پنهان است
[ترجمه گوگل]با این حال، در واقع چندین فرض و غیر قابل اثبات وجود دارد که در حساب من فقط داده شده پنهان شده است

5. So unless you believe in unproven economic miracles, the alternative is busting the budget.
[ترجمه ترگمان]پس اگر شما به معجزات اقتصادی اثبات نشده اعتقاد داشته باشید، جایگزین از بین می رود
[ترجمه گوگل]بنابراین، مگر اینکه شما به معجزات اقتصادی اثبات نشده اعتقاد داشته باشید، جایگزین این بودجه است

6. I think the yeti is wonderfully unproven in either direction.
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم یتی کوچک در هر دو جهت اثبات نشده است
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم yeti در هر دو جهت فوق العاده ثابت نشده است

7. This question of source rocks is the main unproven factor in assessing the hydrocarbon potential of south Antrim.
[ترجمه ترگمان]این سوال در مورد صخره های منبع عامل اصلی اثبات نشده در ارزیابی پتانسیل hydrocarbon جنوب Antrim است
[ترجمه گوگل]این سوال از سنگهای منبع عامل اصلی اثبات نشده در ارزیابی پتانسیل هیدروکربن Antrim جنوبی است

8. There's no such thing as an unproven track record.
[ترجمه ترگمان]چیزی به عنوان مدرک تایید نشده وجود نداره
[ترجمه گوگل]چنین چیزی به عنوان یک سابقه اثبات نشده وجود دارد

9. A television programming strategy in which an unproven or weak show is scheduled between two popular programs in hopes that viewers will stay tuned, thereby enhancing the rating of the middle program.
[ترجمه ترگمان]یک استراتژی برنامه ریزی تلویزیونی که نشان می دهد نمایش اثبات نشده یا ضعیف بین دو برنامه محبوب برنامه ریزی شده است، به امید آن که بینندگان با دقت تنظیم شده و در نتیجه درجه بندی برنامه میانی را افزایش دهند
[ترجمه گوگل]یک برنامه استراتژی برنامه نویسی تلویزیونی که در آن یک نمایش غیر قابل اثبات یا ضعیف بین دو برنامه محبوب در نظر گرفته شده است، امیدوار است تماشاگران با هم در ارتباط باشند، بنابراین رتبه بندی برنامه میانی را افزایش می دهد

10. A clampdown on unproven and potentially unsafe stem cell research is being called an expert group.
[ترجمه ترگمان]خفقان در تحقیقات سلول بنیادی اثبات نشده و بالقوه به عنوان یک گروه تخصصی تلقی می شود
[ترجمه گوگل]محکوم کردن تحقیقات سلول های بنیادی که اثبات نشده و بالقوه ناامن است، به عنوان یک گروه متخصص شناخته می شود

11. But as someone who came to Arsenal unproven and undeveloped, he appreciates how the atmosphere at the club allows raw talent to thrive.
[ترجمه ترگمان]اما به عنوان کسی که اثبات نشده و توسعه نیافته است، او درک می کند که چگونه جو باشگاه به استعداد خام اجازه رشد می دهد
[ترجمه گوگل]اما به عنوان کسی که به آرسنال نرسیده و توسعه نیافته است، او قدردانی می کند که جو در باشگاه اجازه می دهد که استعداد خالص رشد کند

12. RFPs often call for a technology that is unproven.
[ترجمه ترگمان]RFPs اغلب خواستار فن آوری اثبات نشده می شوند
[ترجمه گوگل]RFPs اغلب برای یک تکنولوژی که ثابت نشده است، مورد نیاز است

13. The decision was I am told based on clinical grounds because of the unproven nature of the treatment.
[ترجمه ترگمان]این تصمیم به دلیل ماهیت اثبات نشده درمان به من گفته شد
[ترجمه گوگل]این تصمیم به دلیل ماهیت اثبات نشده درمان به من گفت که بر اساس دلایل بالینی

پیشنهاد کاربران

شناخته نشده

غیرقطعی


کلمات دیگر: