افزودن بر، شامل کردن، به حساب آوردن
figure in
افزودن بر، شامل کردن، به حساب آوردن
جملات نمونه
1. The red figure in the foreground is the artist's mother.
[ترجمه ترگمان]چهره قرمز در پیش زمینه مادر هنرمند است
[ترجمه گوگل]شکل قرمز در پیش زمینه مادر هنرمند است
[ترجمه گوگل]شکل قرمز در پیش زمینه مادر هنرمند است
2. On each side of me was a figure in khaki.
[ترجمه ترگمان]در هر طرف من هیکلی در یونیفورم خاکی رنگ دیده می شد
[ترجمه گوگل]در هر طرف من یک شخصیت در خاک بود
[ترجمه گوگل]در هر طرف من یک شخصیت در خاک بود
3. Does the question of cost figure in your plans?
[ترجمه ترگمان]آیا مساله هزینه در برنامه شما وجود دارد؟
[ترجمه گوگل]آیا سوال هزینه هزینه در برنامه های شما چیست؟
[ترجمه گوگل]آیا سوال هزینه هزینه در برنامه های شما چیست؟
4. He is the bowler-hatted figure in the foreground of Orpen's famous painting.
[ترجمه ترگمان]او یک شکل کلاه لبه دار در پیش زمینه نقاشی معروف Orpen است
[ترجمه گوگل]او شکل چهره ای که در پیش زمینه ی نقاشی معروف اورپن قرار دارد، شکل می گیرد
[ترجمه گوگل]او شکل چهره ای که در پیش زمینه ی نقاشی معروف اورپن قرار دارد، شکل می گیرد
5. Bill perceived a tiny figure in the distance.
[ترجمه ترگمان]بیل هیکل کوچکی را در فاصله دور دید
[ترجمه گوگل]بیل شخصیت کوچکی را در فاصله دید
[ترجمه گوگل]بیل شخصیت کوچکی را در فاصله دید
6. I could just discern a figure in the darkness.
[ترجمه ترگمان]می توانستم در تاریکی پیکری را تشخیص دهم
[ترجمه گوگل]من فقط می توانم یک رقم را در تاریکی تشخیص دهم
[ترجمه گوگل]من فقط می توانم یک رقم را در تاریکی تشخیص دهم
7. He's a familiar figure in the neighbourhood.
[ترجمه ترگمان]در همسایگی او یک شخص آشنا است
[ترجمه گوگل]او یک شخص آشنا در محله است
[ترجمه گوگل]او یک شخص آشنا در محله است
8. I could make out a dark figure in the twilight.
[ترجمه ترگمان]می توانستم در تاریکی یک هیکل تیره پیدا کنم
[ترجمه گوگل]من می توانم یک رقم تاریک در تاریکی بسازم
[ترجمه گوگل]من می توانم یک رقم تاریک در تاریکی بسازم
9. She has been a central figure in the campaign.
[ترجمه ترگمان]او یک شخصیت مرکزی در این مبارزه بوده است
[ترجمه گوگل]او شخصیت مرکزی این کمپین بوده است
[ترجمه گوگل]او شخصیت مرکزی این کمپین بوده است
10. Do I still figure in your plans?
[ترجمه ترگمان]هنوز در نقشه های شما سر و کار دارم؟
[ترجمه گوگل]آیا هنوز هم در برنامه های شما شکل می گیرم؟
[ترجمه گوگل]آیا هنوز هم در برنامه های شما شکل می گیرم؟
11. The seated figure in the corner beckoned me over.
[ترجمه ترگمان]پیکری که در گوشه اتاق نشسته بود با اشاره دست به من اشاره کرد
[ترجمه گوگل]چهره نشسته در گوشه ای به من زل زده بود
[ترجمه گوگل]چهره نشسته در گوشه ای به من زل زده بود
12. He cut a striking figure in his white dinner jacket.
[ترجمه ترگمان]هیکل تنومند خود را در ژاکت سفیدش بیرون کشید
[ترجمه گوگل]او در کت شلوار سفید خود یک شکل قابل توجه را برش داد
[ترجمه گوگل]او در کت شلوار سفید خود یک شکل قابل توجه را برش داد
13. He was a portly figure in a tight-fitting jacket and bow tie.
[ترجمه ترگمان]هیکل تنومند و محکمی داشت که کت و شلوار تنگ پوشیده بود
[ترجمه گوگل]او یک چهره پرتغالی در یک ژاکت محکم و کراوات کراوات بود
[ترجمه گوگل]او یک چهره پرتغالی در یک ژاکت محکم و کراوات کراوات بود
14. He was an important figure in pop during the seventies.
[ترجمه ترگمان]او در دهه هفتاد شخصیت مهمی در پاپ بود
[ترجمه گوگل]او در دهه هفتاد یک شخصیت مهم در پاپ بود
[ترجمه گوگل]او در دهه هفتاد یک شخصیت مهم در پاپ بود
15. We're talking about a figure in the low hundreds.
[ترجمه ترگمان]ما داریم درباره یه نفر در اعماق صدها صحبت می کنیم
[ترجمه گوگل]ما درباره یک رقم در صدها نفر صحبت می کنیم
[ترجمه گوگل]ما درباره یک رقم در صدها نفر صحبت می کنیم
پیشنهاد کاربران
گنجیدن
کلمات دیگر: