کلمه جو
صفحه اصلی

millionaire


معنی : میلیونر
معانی دیگر : پولدار، کسی که یک میلیون از واحد پول معینی را دارا باشد

انگلیسی به فارسی

میلیونر


انگلیسی به انگلیسی

• one whose wealth amounts to a million dollars or more; very wealthy person
a millionaire is a rich person who has money or property worth at least a million pounds or dollars.

مترادف و متضاد

میلیونر (اسم)
millionaire

جملات نمونه

1. a whimsical millionaire
یک میلیونر هوسباز

2. He became a millionaire when he was still young.
[ترجمه ترگمان]وقتی جوان بود میلیونر شد
[ترجمه گوگل]وقتی جوان بود او میلیونر شد

3. He spends as if he were a millionaire.
[ترجمه ترگمان]مثل اینکه میلیونر است
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک میلیونر می ماند

4. Now a millionaire, he typifies the self-made man.
[ترجمه ترگمان] حالا یه میلیونر، اون آدم self
[ترجمه گوگل]در حال حاضر یک میلیونر، او نوعی انسان خودساز است

5. Jackie sees the comedy in her millionaire husband's thrifty habits.
[ترجمه ترگمان]جکی آن کمدی را که در عادات thrifty شوهر her است می بیند
[ترجمه گوگل]جکی کمدی را در عادت های سرکش همسر میلیونر خود می بیند

6. Jane married a millionaire.
[ترجمه ترگمان] جین با یه میلیونر ازدواج کرده
[ترجمه گوگل]جین با یک میلیونر ازدواج کرد

7. She married a millionaire just about to croak.
[ترجمه ترگمان]اون با یه میلیونر ازدواج کرد که داره گریه می کنه
[ترجمه گوگل]او با یک میلیونر ازدواج کرد و قصد داشت او را بکشد

8. He is a millionaire recluse who refuses to give interviews.
[ترجمه ترگمان]او a است که از دادن مصاحبه خودداری می کند
[ترجمه گوگل]او یک فرقه ی میلیونر است که از مصاحبه ها اجتناب می کند

9. His claims to be a millionaire are just wishful thinking.
[ترجمه ترگمان]ادعای او مبنی بر اینکه یک میلیونر است فقط یک فکر پوچ و واهی است
[ترجمه گوگل]ادعای او برای یک میلیونر تنها تفکر آرزویش است

10. She's a millionaire in her own right.
[ترجمه ترگمان]او در حق خودش یک میلیونر است
[ترجمه گوگل]او یک میلیونر در حق خود است

11. The university was founded by a millionaire philanthropist.
[ترجمه ترگمان]این دانشگاه توسط یک فرد نیکوکار تاسیس شد
[ترجمه گوگل]دانشگاه توسط یک شهروند میلیونر تاسیس شد

12. The millionaire lived in complete isolation from the outside world.
[ترجمه ترگمان]میلیونر در انزوای کامل از دنیای بیرون زندگی می کرد
[ترجمه گوگل]میلیونر در انزوا کامل از دنیای بیرون زندگی می کرد

13. His father was a self - made millionaire.
[ترجمه ترگمان]پدرش میلیونر شده بود
[ترجمه گوگل]پدرش یک میلیونر ساخته شده بود

14. She was rumoured to be a millionaire.
[ترجمه ترگمان]چو افتاده بود که میلیونر است
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک میلیونر شایعه شد

15. That venture made him a millionaire.
[ترجمه ترگمان]این کار او را میلیونر کرده بود
[ترجمه گوگل]این سرمایه گذاری او را یک میلیونر ساخته است

پیشنهاد کاربران

میلیونر، پولدار


کلمات دیگر: