عاری از هوا، بی هوا، خفه، گرفته یا دم کرده، بی باد، بی نسیم، بى هوا، گرفته، خفه
airless
عاری از هوا، بی هوا، خفه، گرفته یا دم کرده، بی باد، بی نسیم، بى هوا، گرفته، خفه
انگلیسی به فارسی
عاری از هوا، بیهوا، خفه، گرفته یا دمکرده
بیباد، بینسیم
خلا
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
مشتقات: airlessness (n.)
مشتقات: airlessness (n.)
• (1) تعریف: lacking air or fresh air; stuffy.
• مشابه: stuffy
• مشابه: stuffy
- an airless room
[ترجمه ترگمان] یک اتاق بدون هوا
[ترجمه گوگل] یک اتاق بی هوازی
[ترجمه گوگل] یک اتاق بی هوازی
• (2) تعریف: lacking moving air; windless; still.
• lacking air; without fresh air, stuffy, stifling
if a room is airless, there is no fresh air in it.
if a room is airless, there is no fresh air in it.
جملات نمونه
1. It was a hot still airless day.
[ترجمه ترگمان]هوا گرم و گرم بود
[ترجمه گوگل]این یک روز گرم بی نظیر بود
[ترجمه گوگل]این یک روز گرم بی نظیر بود
2. I felt I was stifling in the airless room.
[ترجمه ترگمان]احساس کردم در اتاق هوا خفه کننده است
[ترجمه گوگل]احساس کردم در اتاق بی هوازی خفه شدم
[ترجمه گوگل]احساس کردم در اتاق بی هوازی خفه شدم
3. It's so airless in here - I can hardly breathe.
[ترجمه ترگمان]هوا خیلی گرم است - به سختی می توانم نفس بکشم
[ترجمه گوگل]این در اینجا بسیار بی مصرف است - من به سختی می تواند نفس بکشد
[ترجمه گوگل]این در اینجا بسیار بی مصرف است - من به سختی می تواند نفس بکشد
4. The night was hot and airless.
[ترجمه ترگمان]شب گرم و گرم بود
[ترجمه گوگل]شب گرم و بدون باد بود
[ترجمه گوگل]شب گرم و بدون باد بود
5. My hotel room was small, airless and uncomfortable.
[ترجمه ترگمان]اتاق هتل من کوچک، گرم و ناخوشایند بود
[ترجمه گوگل]اتاق هتل من کوچک بود، بی هوا و ناراحت کننده بود
[ترجمه گوگل]اتاق هتل من کوچک بود، بی هوا و ناراحت کننده بود
6. It was a hot, airless evening.
[ترجمه ترگمان]ان شب هوا گرم و گرم بود
[ترجمه گوگل]این یک شب گرم و بدون باد بود
[ترجمه گوگل]این یک شب گرم و بدون باد بود
7. Immured in a dark airless cell, the hostages waited six months for their release.
[ترجمه ترگمان]گروگان ها شش ماه پس از آزادی خود در یک سلول تاریک در هوای تاریک منتظر ماندند
[ترجمه گوگل]گروگان ها در یک سلول بی هوشی تاریک وارد شدند و گروگان ها شش ماه برای آزادی آنها منتظر ماندند
[ترجمه گوگل]گروگان ها در یک سلول بی هوشی تاریک وارد شدند و گروگان ها شش ماه برای آزادی آنها منتظر ماندند
8. Oliver stared around the dark, airless shop at the coffins, some finished, some only half-made.
[ترجمه ترگمان]اولیور به اطراف مغازه تاریک و airless که در تابوت بود خیره شد، بعضی از آن ها فقط نیمی از آن ها را ساخته بودند
[ترجمه گوگل]الیور در اطراف تیره، فروشگاه بی نظیر در تابوت خیره شد، بعضی به پایان رسید، بعضی ها تنها نیمه ساخته شده بودند
[ترجمه گوگل]الیور در اطراف تیره، فروشگاه بی نظیر در تابوت خیره شد، بعضی به پایان رسید، بعضی ها تنها نیمه ساخته شده بودند
9. Hales lived in a tiny, airless room with one small window that wouldn't open.
[ترجمه ترگمان]hales با یک پنجره کوچک، با یک پنجره کوچک که باز نمی شد زندگی می کرد
[ترجمه گوگل]هالز در یک اتاق کوچک و بی روح زندگی می کرد و یک پنجره ی کوچک که باز نمی شد
[ترجمه گوگل]هالز در یک اتاق کوچک و بی روح زندگی می کرد و یک پنجره ی کوچک که باز نمی شد
10. It was hot, airless, badly lit, and generally had a cramped below-decks feel to it.
[ترجمه ترگمان]هوا گرم و گرم بود و هوا بد و روشن بود و معمولا زیر پل احساس ناراحتی می کرد
[ترجمه گوگل]این هوا گرم بود، بدون باد، به شدت روشن، و به طور کلی زیر کمرها کمرنگ به آن حساس بود
[ترجمه گوگل]این هوا گرم بود، بدون باد، به شدت روشن، و به طور کلی زیر کمرها کمرنگ به آن حساس بود
11. The room was hot and airless and I had to peel off my layers of reject golfing sweaters, one by one.
[ترجمه ترگمان]اتاق گرم بود و هوا گرم بود و من مجبور بودم لایه های ژاکت گل گلف را از یکی یکی جدا کنم
[ترجمه گوگل]اتاق گرم و بی هوازی بود و من مجبور شدم یک لایه از لایه های خود را از لباس ژاکت گلف رد کنم
[ترجمه گوگل]اتاق گرم و بی هوازی بود و من مجبور شدم یک لایه از لایه های خود را از لباس ژاکت گلف رد کنم
12. He preferred the airless quiet of the tunnel to the numbing of his skull.
[ترجمه ترگمان]او ترجیح می داد که هوا را آرام و آرام بگیرد و از تونل بیرون بیاید
[ترجمه گوگل]او ترجیح داد آرام بی صدا از تونل به numbing جمجمه خود را
[ترجمه گوگل]او ترجیح داد آرام بی صدا از تونل به numbing جمجمه خود را
13. He was alone in an airless, partially disabled ship, all communication with Earth cut off.
[ترجمه ترگمان]او تنها در یک کشتی بدون هوا و تا اندازه ای ناتوان بود و تمام ارتباطات با زمین قطع شده بود
[ترجمه گوگل]او تنها در یک کشتی بی فایده و ناچیز بود، تمام ارتباطات با زمین قطع شد
[ترجمه گوگل]او تنها در یک کشتی بی فایده و ناچیز بود، تمام ارتباطات با زمین قطع شد
14. The small airless room is packed with young men, many of whom fought in the war.
[ترجمه ترگمان]اتاق نشیمن کوچک پر از مردان جوان است که بسیاری از آن ها در جنگ جنگیده بودند
[ترجمه گوگل]اتاق بی هوای کوچک با مردان جوان بسته بندی شده است، که بسیاری از آنها در جنگ جنگیدند
[ترجمه گوگل]اتاق بی هوای کوچک با مردان جوان بسته بندی شده است، که بسیاری از آنها در جنگ جنگیدند
پیشنهاد کاربران
بدون فشار هوا
Stuffy , stifling
کلمات دیگر: