کلمه جو
صفحه اصلی

reckoner

انگلیسی به فارسی

حسابداری


انگلیسی به انگلیسی

• one who makes computations, one who calculates; estimator, one who guesses, one who supposes

جملات نمونه

1. The cool - headed reckoner is the stern chastiser of the ecstatic visionary.
[ترجمه ترگمان]The که با خونسردی به سر می برد، chastiser stern از the مسحور کننده است
[ترجمه گوگل]حسابگر خنک کننده سرباز افراطی فریاد زده است

2. At the neck of the wrecked the reckoner checked the opaque cheque.
[ترجمه ترگمان]در یقه کشتی شکسته چک کدر چک را چک کرد
[ترجمه گوگل]در گردن خراب شده، حسابگر چک چک مات را بررسی کرد

3. At the neck of the wrecked deck, the reckoner checked the opaque cheque . 240?
[ترجمه ترگمان]در قسمت بالای عرشه کشتی شکسته چک کدر چک را چک کرد ۲۴۰ تا؟
[ترجمه گوگل]در گردن عرشه خراب شده، حسابگر چک چک مات را بررسی کرد 240؟

4. The ideal way to use the Commando is to micro - manage it in tandem with your Reckoner.
[ترجمه ترگمان]روش ایده آل برای استفاده از کوماندو این است که آن را با micro به همراه Reckoner انجام دهد
[ترجمه گوگل]روش ایده آل برای استفاده از Commando این است که آن را با رکونر خود مدیریت کنید

5. At the neck of jhe wrecs d deck, the reckoner z checked the opaque cheque.
[ترجمه ترگمان]در زیر عرشه jhe wrecs z چک کدر چک را چک کرد
[ترجمه گوگل]در گردن wrecs d dk، شمارنده z چک چک مات را بررسی کرد

پیشنهاد کاربران

جدول محاسبه؛ حسابگر، شمارگر


کلمات دیگر: