توصیفی
descriptively
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• illustratively, with characterization
جملات نمونه
1. These topics need to be treated not just descriptively.
[ترجمه ناهید] نبایدبا این موضوعات فقط به صورت توصیفی برخورد کرد.
[ترجمه ترگمان]این موضوعات باید نه تنها مورد درمان قرار گیرند[ترجمه گوگل]این موضوعات باید به صورت توصیفی مورد توجه قرار نگیرند
2. To write descriptively is one of the skills a good writer must have.
[ترجمه ترگمان]نوشتن descriptively یکی از مهارت هایی است که یک نویسنده خوب باید داشته باشد
[ترجمه گوگل]برای نوشتن توصیفی یکی از مهارتهایی است که نویسنده خوب باید داشته باشد
[ترجمه گوگل]برای نوشتن توصیفی یکی از مهارتهایی است که نویسنده خوب باید داشته باشد
3. The fourth chapter describes analyzes descriptively that in the Agricultural Development Bank supports the agriculture economy in Jiangsu Province, and put forwards existent problems.
[ترجمه ترگمان]فصل چهارم به تحلیل descriptively می پردازد که در بانک توسعه کشاورزی از اقتصاد کشاورزی در استان Jiangsu حمایت می کند و مشکلات موجود را به پیش می برد
[ترجمه گوگل]فصل چهارم تجزیه و تحلیل توصیفی را توصیف می کند که در بانک توسعۀ کشاورزی از اقتصاد کشاورزی در استان جیانگ سو پشتیبانی می کند و مشکلات موجود را پیش روی می گذارد
[ترجمه گوگل]فصل چهارم تجزیه و تحلیل توصیفی را توصیف می کند که در بانک توسعۀ کشاورزی از اقتصاد کشاورزی در استان جیانگ سو پشتیبانی می کند و مشکلات موجود را پیش روی می گذارد
4. The differences between each Wealth Rank are presented descriptively in Table 11-
[ترجمه ترگمان]تفاوت بین هر رتبه ثروت در جدول ۱۱ نشان داده شده است
[ترجمه گوگل]تفاوت بین هر رکن ثروت در جدول 11-
[ترجمه گوگل]تفاوت بین هر رکن ثروت در جدول 11-
5. Because this page reuses that value in several places, I find it more convenient to store it a descriptively named variable.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که این صفحه در چندین جا ارزش دارد، راحت تر است که آن را یک متغیر به نام متغیر ذخیره کنم
[ترجمه گوگل]از آنجا که این صفحه این مقدار را در چندین جا دوباره استفاده می کند، من آن را راحت تر برای ذخیره آن یک متغیر توصیفی نامیده می شود
[ترجمه گوگل]از آنجا که این صفحه این مقدار را در چندین جا دوباره استفاده می کند، من آن را راحت تر برای ذخیره آن یک متغیر توصیفی نامیده می شود
6. Let the classic beauty go through the years and surround us descriptively.
[ترجمه ترگمان]بگذارید زیبایی کلاسیک در طول سال ها بگذرد و ما را محاصره کند
[ترجمه گوگل]زیبایی کلاسیک را از طریق سالها بگذرانید و توصیفی را به هم متصل کنید
[ترجمه گوگل]زیبایی کلاسیک را از طریق سالها بگذرانید و توصیفی را به هم متصل کنید
7. Based on this, this dissertation takes the neutral attitude towards ideology and just descriptively records the translation phenomena in the target texts and tries to find out possible explanations.
[ترجمه ترگمان]بر این اساس، این رساله نگرش بی طرف نسبت به ایدیولوژی را به خود اختصاص می دهد و فقط پدیده های ترجمه را در متون هدف ثبت می کند و سعی می کند تا توضیحات ممکن را بیابد
[ترجمه گوگل]بر این اساس، این پایان نامه نگرش بی طرفی نسبت به ایدئولوژی را در بر میگیرد و فقط توصیفی پدیده ترجمه در متون هدف را ثبت می کند و تلاش می کند تا توضیحات احتمالی را بیابد
[ترجمه گوگل]بر این اساس، این پایان نامه نگرش بی طرفی نسبت به ایدئولوژی را در بر میگیرد و فقط توصیفی پدیده ترجمه در متون هدف را ثبت می کند و تلاش می کند تا توضیحات احتمالی را بیابد
8. The study postulated that narcissists would show more overall Facebook activity than average users and that their activity would be more self-promotional, either descriptively or superficially.
[ترجمه ترگمان]این مطالعه ادعا کرد که narcissists فعالیت کلی فیس بوک را نسبت به کاربران متوسط نشان می دهد و فعالیت آن ها self، promotional و سطحی است
[ترجمه گوگل]این تحقیق به این نتیجه رسیده است که اعتیاد به طور کلی فعالیت فیس بوک بیشتر از کاربران معمولی را نشان می دهد و فعالیت آنها بیشتر به صورت تبلیغاتی، به صورت توصیفی و یا سطحی می باشد
[ترجمه گوگل]این تحقیق به این نتیجه رسیده است که اعتیاد به طور کلی فعالیت فیس بوک بیشتر از کاربران معمولی را نشان می دهد و فعالیت آنها بیشتر به صورت تبلیغاتی، به صورت توصیفی و یا سطحی می باشد
9. Our goal is not just to teach you a language, but to teach you how to use it in the real world, flexibly and descriptively.
[ترجمه ترگمان]هدف ما تنها آموزش زبان به شما نیست، بلکه به شما یاد می دهد چطور از آن در دنیای واقعی، انعطاف پذیر و انعطاف پذیر استفاده کنید
[ترجمه گوگل]هدف ما این است که فقط به شما یک زبان آموزش ندهیم، بلکه به شما آموزش میدهیم که چگونه از آن در دنیای واقعی استفاده کنید، انعطاف پذیر و توصیفی
[ترجمه گوگل]هدف ما این است که فقط به شما یک زبان آموزش ندهیم، بلکه به شما آموزش میدهیم که چگونه از آن در دنیای واقعی استفاده کنید، انعطاف پذیر و توصیفی
10. By the end of the 20th century, the development of Taiwanese fiction generally has become descriptively "lavish" which proved to be a difficult challenge for new generation writers.
[ترجمه ترگمان]در پایان قرن بیستم، توسعه داستان های تایوان به طور کلی \"پر زرق و برق\" شد که ثابت شد چالشی دشوار برای نویسندگان نسل جدید است
[ترجمه گوگل]در اواخر قرن بیستم، پیشرفت داستان تایوانی به طور کلی 'توصیفی' به طور گسترده ای به دست آمده است که به نوبه خود به عنوان یک چالش دشوار برای نویسندگان نسل جدید است
[ترجمه گوگل]در اواخر قرن بیستم، پیشرفت داستان تایوانی به طور کلی 'توصیفی' به طور گسترده ای به دست آمده است که به نوبه خود به عنوان یک چالش دشوار برای نویسندگان نسل جدید است
11. Tipster Jeff came across a filing for an HTC "Fiesta" in the SIG this time around, descriptively noted as "an Android phone" that'll be available in Asia, Europe, and North America.
[ترجمه ترگمان]tipster جف در این زمان به خاطر \"تلفن آندروید\" که در آسیا، اروپا، و آمریکای شمالی در دسترس خواهد بود، به خاطر یک شرکت HTC به نام \"Fiesta\" وارد شد
[ترجمه گوگل]Tipter Jeff در این زمان برای معرفی یک Fiesta HTC در SIG آمد و به صورت توصیفی به عنوان یک تلفن Android نامگذاری شد که در آسیا، اروپا و آمریکای شمالی در دسترس خواهد بود
[ترجمه گوگل]Tipter Jeff در این زمان برای معرفی یک Fiesta HTC در SIG آمد و به صورت توصیفی به عنوان یک تلفن Android نامگذاری شد که در آسیا، اروپا و آمریکای شمالی در دسترس خواهد بود
12. Fu means straightforward expatiation which is to express the poet's ideas and other related matters descriptively.
[ترجمه ترگمان]فو به معنای expatiation صریح است که بیان عقاید شاعر و مسائل دیگر مربوط به آن است
[ترجمه گوگل]فو به معنای تقسیم بندی مستقیم است که برای توصیف ایده های شاعر و سایر موضوعات مرتبط به صورت توصیفی است
[ترجمه گوگل]فو به معنای تقسیم بندی مستقیم است که برای توصیف ایده های شاعر و سایر موضوعات مرتبط به صورت توصیفی است
13. Systemic - Functional linguistics aims to provide a taxonomy for sentence a means of descriptively classifying particular sentences.
[ترجمه ترگمان]زبان شناسی کارکردی - کارکردی با هدف ارایه یک طبقه بندی برای طبقه بندی جملات ویژه طبقه بندی می شود
[ترجمه گوگل]سیستماتیک - زبان شناسی کاربردی با هدف ارائه اصطلاحات برای حکم به وسیله طبقه بندی جملات خاص توصیف می شود
[ترجمه گوگل]سیستماتیک - زبان شناسی کاربردی با هدف ارائه اصطلاحات برای حکم به وسیله طبقه بندی جملات خاص توصیف می شود
14. A tagline is a slogan which succinctly, memorably, and descriptively sums up a company or product.
[ترجمه ترگمان]یک شعار یک شعار است که به طور خلاصه، بطرز جالبی، و descriptively یک شرکت یا محصول را جمع می کنند
[ترجمه گوگل]یک شعار شعار است که به طور خلاصه، به یاد ماندنی و توصیفی یک شرکت یا محصول را جمع آوری می کند
[ترجمه گوگل]یک شعار شعار است که به طور خلاصه، به یاد ماندنی و توصیفی یک شرکت یا محصول را جمع آوری می کند
پیشنهاد کاربران
به طور تشریحی
به صورت توصیفی
به صورت توصیفی
به طور تشریحی
اصطلاحاً
کلمات دیگر: