کلمه جو
صفحه اصلی

formulaic


معنی : مثل یا وابسته به فرمول
معانی دیگر : فرمول دار، مشتمل بر فرمول های مختلف

انگلیسی به فارسی

مثل یا وابسته به فرمول


انگلیسی به انگلیسی

• of a formula; done according to a formula; constituting a formula
a formulaic way of saying something has been used many times before in similar situations; a literary word.

مترادف و متضاد

مثل یا وابسته به فرمول (صفت)
formulaic

جملات نمونه

1. Children love jokes and riddles that are heavily formulaic.
[ترجمه ترگمان]کودکان جوک و معماهایی را دوست دارند که به شدت تحت تاثیر قرار گرفته اند
[ترجمه گوگل]کودکان عاشق جوانی و معمایی هستند که به شدت فرمولی هستند

2. The text was dull and formulaic.
[ترجمه ترگمان]متن ساده و پر زرق و برق بود
[ترجمه گوگل]متن گنگ و فرموله بود

3. His paintings are contrived and formulaic.
[ترجمه ترگمان]نقاشی های اون contrived و formulaic
[ترجمه گوگل]نقاشی های او حیرت انگیز و فرمول است

4. This film is too formulaic, meandering slowly through the typical initiation scenes of a stranger in a strange place.
[ترجمه ترگمان]این فیلم بسیار پیچیده است و به کندی از صحنه های شروع معمولی یک غریبه در مکان عجیبی عبور می کند
[ترجمه گوگل]این فیلم بیش از حد فرمول است، به آرامی از طریق صحنه های آغازین یک غریبه در یک مکان عجیب و غریب، به آرامی حرکت می کند

5. It is the simple or formulaic use of the trust clause which is of the greater significance.
[ترجمه ترگمان]این یک استفاده ساده یا ساده از شرط اعتماد است که از اهمیت بیشتری برخوردار است
[ترجمه گوگل]این استفاده ساده یا فرمولی از بند اعتماد است که از اهمیت بیشتری برخوردار است

6. But it was formulaic fast Ministry music, so we thought it out.
[ترجمه ترگمان]اما این یه formulaic سریع وزارت سحر و جادو بود
[ترجمه گوگل]اما این خیلی سریع موسیقی وزارت بود، بنابراین ما آن را فکر می کردیم

7. Anglo Saxon poetry is formulaic.
[ترجمه ترگمان]شعر Anglo formulaic است
[ترجمه گوگل]شعر انگلوساکسون فرمولی است

8. Between formulaic speeches have been some unusually fiery debates.
[ترجمه ترگمان]بین سخنرانی های formulaic بحث های بیش از حد آتشین صورت گرفته است
[ترجمه گوگل]بین سخنرانی های فرمولی، برخی از بحث های غیرمعمول آتشی بوده است

9. Howson's assured, bold technique has become gradually more formulaic, emphasizing caricature and strength of compositional structure.
[ترجمه ترگمان]با تاکید بر کاریکاتور و قدرت ترکیب، تکنیک جسورانه به تدریج formulaic شده است
[ترجمه گوگل]تضمین شده، تکنیک جسورانه هوسون، به تدریج بیشتر شبیه سازی شده است، تاکید بر کاریکاتور و قدرت ساختار ترکیب

10. In a debate last night at the British Library, Dr Anthony Seldon, the Master of Wellington College, called for an end to "formulaic and mechanised" education at "large and anonymised" schools.
[ترجمه ترگمان]در یک مناظره شب گذشته در کتابخانه بریتانیا، دکتر آنتونی Seldon، استاد کالج ولینگتن، خواهان پایان بخشیدن به آموزش \"formulaic و مکانیزه\" در مدارس بزرگ و anonymised شد
[ترجمه گوگل]دکتر آنتونی سلدون، کارشناس ارشد کالج ولینگتون، در بحثی که شب گذشته در کتابخانه بریتانیا برگزار شد، خواستار پایان دادن به آموزش 'مدلی و مکانیکی' در مدارس بزرگ و غیرقابل تحملی شد

11. Formulaic expressions account for the stylization of legal language, and thus constitute an obstacle to students who major in Legal English or Business English.
[ترجمه ترگمان]بیان عبارات کلامی برای the زبان قانونی و در نتیجه مانعی بر سر دانش آموزانی است که در زبان انگلیسی یا انگلیسی مداخله می کنند
[ترجمه گوگل]اصطلاحات فرمولی برای تلطیف کردن زبان قانونی به حساب می آیند و بنابراین مانعی برای دانشجویانی که در زبان انگلیسی حقوقی یا کسب و کار انگلیسی هستند، ایجاد می کنند

12. The movie was good despite formulaic plot.
[ترجمه ترگمان]این فیلم علی رغم نقشه formulaic خوب بود
[ترجمه گوگل]فیلم با وجود طرح ادبی خوب بود

13. A conventional. formulaic oversimplified conception. opinion. or image.
[ترجمه ترگمان]یک رسم متعارف این مفهوم را بیش از حد ساده فرض کرده است نظر یا تصویر
[ترجمه گوگل]معمولی تصور فوری بیش از حد ساده نظر یا تصویر

14. A conventional, formulaic and oversimplified conception, opinion, or image.
[ترجمه ترگمان]یک مفهوم قراردادی، ساده، ساده و ساده، عقیده، یا تصویر
[ترجمه گوگل]مفهوم، عقیده یا تصویر متعارف، فرمول و ساده شده

پیشنهاد کاربران

فرموله شده، از قبل فرموله شده

فرمولی

فرمالیته بودن

فرمولی شده، انجام کار با روش مطلقا ثابت، کلیشه ای، و از پیش تعیین شده فرمالیته از کلمه formality معنا می شود.

فرمالیته

کلیشه ای، قالبی، تکراری

فرمول وار


کلمات دیگر: