کلمه جو
صفحه اصلی

transferred


معنی : انتقال یافته
معانی دیگر : واگذار شده

انگلیسی به فارسی

انتقال یافته، واگذار شده


منتقل شده، منتقل، انتقال یافته، واگذار شده


انگلیسی به انگلیسی

• conveyed, passed, forwarded

مترادف و متضاد

انتقال یافته (صفت)
transmissive, transferred

جملات نمونه

1. he transferred his lands to his eldest son
او زمین های خود را به اسم پسر ارشدش کرد.

2. siamak transferred from taj school to a school nearer his house
سیامک خود را از دبستان تاج به یک مدرسه که به خانه اش نزدیکتر بود منتقل کرد.

3. he was transferred to ardebil
او را به اردبیل انتقال دادند.

4. The company has transferred to an eastern location.
[ترجمه ترگمان]این شرکت به مکان شرقی منتقل شده است
[ترجمه گوگل]این شرکت به یک محل شرقی منتقل شده است

5. The patient was transferred to another hospital.
[ترجمه ترگمان]بیمار به بیمارستانی دیگر منتقل شد
[ترجمه گوگل]بیمار به بیمارستان دیگری منتقل شد

6. The sum of money has been transferred into my account.
[ترجمه ترگمان]مبلغ پول به حساب من واریز شده است
[ترجمه گوگل]مجموع پول به حساب من منتقل شده است

7. His employer transferred him to another office.
[ترجمه ترگمان]کارفرمایش او را به دفتر دیگر منتقل کرده است
[ترجمه گوگل]کارفرما او را به دفتر دیگری منتقل کرد

8. Last year Paul was transferred to our head office in London.
[ترجمه ترگمان]سال گذشته پل به دفتر ما در لندن منتقل شد
[ترجمه گوگل]سال گذشته، پل به دفتر مرکزی ما در لندن منتقل شد

9. She transferred her clothes from one room to another.
[ترجمه ترگمان]لباس هایش را از یک اتاق به اتاق دیگر منتقل کرد
[ترجمه گوگل]او لباس هایش را از یک اتاق به دیگری منتقل کرد

10. Swod transferred from MI6 to the Security Service.
[ترجمه ترگمان]Swod از MI۶ به سرویس امنیت منتقل شده است
[ترجمه گوگل]Swod از MI6 به ​​سرویس امنیتی منتقل شده است

11. He has been transferred from Beijing to Shanghai.
[ترجمه ترگمان]او از پکن به شانگهای منتقل شده است
[ترجمه گوگل]او از پکن به شانگهای منتقل شده است

12. He has been transferred to a psychiatric hospital.
[ترجمه ترگمان]به یه بیمارستان روانی منتقل شد
[ترجمه گوگل]او به یک بیمارستان روانی منتقل شده است

13. The ownership of that house was transferred to somebody.
[ترجمه ترگمان]مالکیت آن خانه به کسی منتقل شده بود
[ترجمه گوگل]مالکیت آن خانه به کسی منتقل شد

14. The head office has been transferred from London to Cardiff.
[ترجمه ترگمان]دفتر سر از لندن به کاردیف منتقل شده است
[ترجمه گوگل]دفتر مرکزی از لندن به کاردیف منتقل شده است

15. The drawing is transferred onto the wood by means of carbon paper.
[ترجمه ترگمان]نقاشی با استفاده از کاغذ کربن به چوب منتقل می شود
[ترجمه گوگل]طراحی با استفاده از کاغذ کربن بر روی چوب منتقل می شود

پیشنهاد کاربران

واگذارشده

منتقل شده ، واگذار شده


کلمات دیگر: