اطلاعات سرگرمی
infotainment
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• docutainment, television program that provides information in an entertaining way
جملات نمونه
1. Others will seek alliances with infotainment giants such as Microsoft or Disney to project their courses around the world.
[ترجمه ترگمان]برخی دیگر به دنبال اتحاد با غوله ای سرگرمی مانند مایکروسافت یا دیزنی هستند تا دوره های خود را در سراسر جهان اجرا کنند
[ترجمه گوگل]دیگران به دنبال همکاری با غول های اطلاعاتی مانند مایکروسافت و دیزنی برای برنامه ریزی دوره های خود در سراسر جهان هستند
[ترجمه گوگل]دیگران به دنبال همکاری با غول های اطلاعاتی مانند مایکروسافت و دیزنی برای برنامه ریزی دوره های خود در سراسر جهان هستند
2. The newspaper must include infotainment, ideological content, interesting so that it will be printed most.
[ترجمه ترگمان]این روزنامه باید شامل سرگرمی، محتوای ایدئولوژیکی و جالب باشد تا بیشتر چاپ شود
[ترجمه گوگل]این روزنامه باید شامل اطلاعات سرگرمی، محتوای ایدئولوژیکی، جالب باشد تا بیشتر چاپ شود
[ترجمه گوگل]این روزنامه باید شامل اطلاعات سرگرمی، محتوای ایدئولوژیکی، جالب باشد تا بیشتر چاپ شود
3. Main Idea: Magazine layouts will be used for infotainment sites.
[ترجمه ترگمان]ایده اصلی: طرح بندی های مجله برای سایت های سرگرمی مورد استفاده قرار خواهد گرفت
[ترجمه گوگل]ایده اصلی: طرح بندی مجله برای سایت های سرگرمی مورد استفاده قرار خواهد گرفت
[ترجمه گوگل]ایده اصلی: طرح بندی مجله برای سایت های سرگرمی مورد استفاده قرار خواهد گرفت
4. A cultural and infotainment with various Macao TV programmes including cultural feature style, documentary and entertainment.
[ترجمه ترگمان]یک سرگرمی و سرگرمی با برنامه های مختلف تلویزیونی ماکائو از جمله سبک هنری، مستند و سرگرمی
[ترجمه گوگل]فرهنگی و سرگرمی با برنامه های مختلف ماکائو از جمله ویژگی های فرهنگی، مستند و سرگرمی
[ترجمه گوگل]فرهنگی و سرگرمی با برنامه های مختلف ماکائو از جمله ویژگی های فرهنگی، مستند و سرگرمی
5. It wasn't a real documentary - it was more what you'd call infotainment.
[ترجمه ترگمان]این یک مستند واقعی نبود
[ترجمه گوگل]این یک مستند واقعی نبود - این چیزی بود که شما می توانید اطلاعات سرگرمی را به آن بیفزایید
[ترجمه گوگل]این یک مستند واقعی نبود - این چیزی بود که شما می توانید اطلاعات سرگرمی را به آن بیفزایید
6. Crimes of passion seem to be popular material for TV infotainment programs.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که جنایت های ناشی از شهوت، مطالب مشهور برنامه های سرگرمی تلویزیونی هستند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد جنایات شور به عنوان مواد رایج برای برنامه های سرگرمی تلویزیونی باشد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد جنایات شور به عنوان مواد رایج برای برنامه های سرگرمی تلویزیونی باشد
7. Under the gear shifter, we see the dial that controls the COMAND infotainment system.
[ترجمه ترگمان]تحت سیستم تعویض کننده لوازم، صفحه مدرج را می بینیم که سیستم سرگرمی COMAND را کنترل می کند
[ترجمه گوگل]در زیر چرخ دنده، شماره گیری را می بینیم که سیستم اطلاعاتی COMAND را کنترل می کند
[ترجمه گوگل]در زیر چرخ دنده، شماره گیری را می بینیم که سیستم اطلاعاتی COMAND را کنترل می کند
پیشنهاد کاربران
سرگرمی اطلاعاتی: کار ارائه موضوعات جدی یا آموزنده به سبکی که اساساً طراحی شده برای اینکه سرگرم کننده باشد. همه پخشی یا انتشاری که کوشش می کند با موضوعات حقیقی به شکل سرگرم کننده رفتار کند. اغلب با اجرا یا نمایش مجدد یا بصورت نمایش در آوردن وقایع واقعی.
سرگرمی
کلمات دیگر: