روانشناسى : فلج خفیف یک سویه
hemiparesis
روانشناسى : فلج خفیف یک سویه
انگلیسی به فارسی
همیپارزیس
انگلیسی به انگلیسی
• loss of movement one one side of the body, partial paralysis
جملات نمونه
1. Hemiparesis may occur in up to 30% of cases resulting from hemiatrophy of brain. Developmental delay is common.
[ترجمه ترگمان]ممکن است Hemiparesis تا ۳۰ % از موارد ناشی از hemiatrophy مغز رخ دهد تاخیر در رشد رایج است
[ترجمه گوگل]همیپرسی ممکن است تا 30٪ موارد ناشی از هماتروفی مغز رخ دهد تاخیر رشدی معمول است
[ترجمه گوگل]همیپرسی ممکن است تا 30٪ موارد ناشی از هماتروفی مغز رخ دهد تاخیر رشدی معمول است
2. A 24-year-old male suffered from acute-onset right-sided hemiparesis, dysarthria, and ophthalmoplegia in February 200
[ترجمه ترگمان]مرد ۲۴ ساله از onset sided، dysarthria و ophthalmoplegia در فوریه ۲۰۰ رنج می برد
[ترجمه گوگل]یک مرد 24 ساله مبتلا به همی پارسایس، دیزاتریا و چشمهایش در فوریه 200 مبتلا به حاد شد
[ترجمه گوگل]یک مرد 24 ساله مبتلا به همی پارسایس، دیزاتریا و چشمهایش در فوریه 200 مبتلا به حاد شد
3. A similar medical term, HEMIPARESIS, means a weakness on one side of the body.
[ترجمه ترگمان]واژه پزشکی مشابه، HEMIPARESIS، به معنی ضعفی در یک طرف بدن است
[ترجمه گوگل]اصطلاح پزشکی مشابه، همیاریس، به معنی ضعف در یک طرف بدن است
[ترجمه گوگل]اصطلاح پزشکی مشابه، همیاریس، به معنی ضعف در یک طرف بدن است
4. Results Crossed hemiparesis was found in all patients with midbrain infarction or medulla oblongata infarction, pontine infarction had variety of clinical feature.
[ترجمه ترگمان]نتایج به طور متقاطع در تمام بیماران با midbrain infarction یا medulla oblongata infarction یافت شد که pontine infarction دارای ویژگی بالینی متفاوتی بود
[ترجمه گوگل]نتایج همی پارسیس در هر بیمار مبتلا به انفارکتوس مروارید یا انفارکتوس مدولا پلنگدا، و انفارکتوس pontine دارای ویژگی های بالینی مختلف بود
[ترجمه گوگل]نتایج همی پارسیس در هر بیمار مبتلا به انفارکتوس مروارید یا انفارکتوس مدولا پلنگدا، و انفارکتوس pontine دارای ویژگی های بالینی مختلف بود
5. Three weeks later, his right hemiparesis worsened and motor aphasia developed.
[ترجمه ترگمان]سه هفته بعد، hemiparesis راست او بدتر شد و aphasia موتور توسعه یافت
[ترجمه گوگل]سه هفته بعد، همی پارزی راست او بدتر شد و آتشی حرکتی گسترش یافت
[ترجمه گوگل]سه هفته بعد، همی پارزی راست او بدتر شد و آتشی حرکتی گسترش یافت
6. Conclusion The patients with pure motor hemiparesis and dizziness, ataxia, dysarthria have more possibility to suffer from pontine infarction.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری بیمارانی با hemiparesis حرکتی خالص و سرگیجه، ataxia، dysarthria احتمال بیشتری دارند که از pontine infarction رنج ببرند
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: بیماران مبتلا به همی پارابی موتور خالص و سرگیجه، آتاکسی، دیسراتری احتمال بیشتری از انفارکتوس پونتین رنج می برند
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: بیماران مبتلا به همی پارابی موتور خالص و سرگیجه، آتاکسی، دیسراتری احتمال بیشتری از انفارکتوس پونتین رنج می برند
7. Focal neurological features including hemiparesis, sensory loss, visual field deficits.
[ترجمه ترگمان]ویژگی های neurological کانونی از جمله hemiparesis، از دست دادن حسی، کسری میدان دیداری
[ترجمه گوگل]ویژگی های عصبی مرکزی از جمله همیپارزی، ضعف حسی، کمبود میدان دید
[ترجمه گوگل]ویژگی های عصبی مرکزی از جمله همیپارزی، ضعف حسی، کمبود میدان دید
8. Conclusion The results of this study suggest that NMD is characterized by mental retardation, epilepsy and hemiparesis. Cranial MRI is the best diagnostic method.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری نتایج این مطالعه نشان می دهد که NMD با عقب ماندگی ذهنی، صرع و hemiparesis مشخص می شود Cranial MRI بهترین روش تشخیصی است
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان می دهد که NMD با عقب ماندگی ذهنی، صرع و همی پارزی مشخص می شود MRI مغزی بهترین روش تشخیصی است
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان می دهد که NMD با عقب ماندگی ذهنی، صرع و همی پارزی مشخص می شود MRI مغزی بهترین روش تشخیصی است
9. In their series of nine adult patients with intractable seizures, all had "severe hemiparesis consistent with severe unihemispheric damage, " a nonfunctional "helper" hand, and homonymous hemianopsia.
[ترجمه ترگمان]در مجموعه آن ها از نه بیمار بزرگ سال با حملات غیرقابل مهار، همه آن ها \"hemiparesis شدید\" با آسیب شدید شدید، \"یک\" helper \"nonfunctional و\" homonymous hemianopsia \" بودند
[ترجمه گوگل]در مجموعه ای از 9 بیمار بالغ که دارای تشنج های قابل تحمل بودند، همی پارسیس شدید هماهنگ با آسیب شدید یک طرفه، یک دستیار غیرفعال 'helper' و همیونوپسی همنامی
[ترجمه گوگل]در مجموعه ای از 9 بیمار بالغ که دارای تشنج های قابل تحمل بودند، همی پارسیس شدید هماهنگ با آسیب شدید یک طرفه، یک دستیار غیرفعال 'helper' و همیونوپسی همنامی
10. Three male patients aged 8 56 and 60 years presented with cognitive impairment and hemiparesis, weakness of the tongue and facial muscles, and pain and weakness of the left arm, respectively.
[ترجمه ترگمان]سه بیمار مرد در سن ۵۶ و ۶۰ ساله مبتلا به اختلال شناختی و ضعف، ضعف زبان و ماهیچه های صورت و درد و ضعف بازوی چپ هستند
[ترجمه گوگل]سه مرد در سن 56 سالگی و 60 سالگی با اختلالات شناختی و همی پارزی، ضعف زبان و عضلات صورت و درد و ضعف دست چپ به ترتیب
[ترجمه گوگل]سه مرد در سن 56 سالگی و 60 سالگی با اختلالات شناختی و همی پارزی، ضعف زبان و عضلات صورت و درد و ضعف دست چپ به ترتیب
11. Results GAE is a chronic clinical entity. Clinical manifestations include headache, low fever, seizures, hemiparesis and coma leading to death.
[ترجمه ترگمان]نتایج gae یک نهاد بالینی مزمن است تظاهرات بالینی شامل سردرد، تب کم، توقیف، hemiparesis و کما که منجر به مرگ می شود
[ترجمه گوگل]نتایج GAE یک نهاد بالینی مزمن است تظاهرات بالینی شامل سردرد، تب کمرنگ، تشنج، همی پارزی و کما است که منجر به مرگ می شود
[ترجمه گوگل]نتایج GAE یک نهاد بالینی مزمن است تظاهرات بالینی شامل سردرد، تب کمرنگ، تشنج، همی پارزی و کما است که منجر به مرگ می شود
12. The patient was a 76 year old woman who had a history of porcine valve replacement for aortic stenosis and stroke with left hemiparesis, who became withdrawn and suspicious of her surroundings.
[ترجمه ترگمان]بیمار یک زن ۷۶ ساله بود که سابقه جانشینی دریچه porcine برای دریچه آئورتی و سکته با hemiparesis چپ داشت، که نسبت به محیط اطراف خود صرفنظر کرده و نسبت به محیط اطراف خود بدگمان شده بود
[ترجمه گوگل]بیمار یک زن 76 ساله بود که جایگزین سوپ سوسیس برای تنگی آئورت و سکته با همی پارکسی چپ داشت، که از محیط اطرافش بیرون رانده شد و مشکوک بود
[ترجمه گوگل]بیمار یک زن 76 ساله بود که جایگزین سوپ سوسیس برای تنگی آئورت و سکته با همی پارکسی چپ داشت، که از محیط اطرافش بیرون رانده شد و مشکوک بود
13. Despite anticoagulation and increased BP, the patient progressed to a complete right homonymous hemianopsia, with a mild right hemiparesis, and right hemi body sensory abnormalities.
[ترجمه ترگمان]با وجود anticoagulation و افزایش BP، بیمار به سمت راست متمایل به سمت راست متمایل شد، با a درست و درست مانند اختلالات حسی بدن
[ترجمه گوگل]علیرغم ضد انعقاد و افزایش BP، بیمار به یک همیونوپسی همنام کامل کامل، همراه با همی پارکینو سمت راست خفیف و اختلالات حسی حقیقی بدن منتهی شد
[ترجمه گوگل]علیرغم ضد انعقاد و افزایش BP، بیمار به یک همیونوپسی همنام کامل کامل، همراه با همی پارکینو سمت راست خفیف و اختلالات حسی حقیقی بدن منتهی شد
14. We presented a case of huge adrenal myelolipoma in a patient admitted for a cerebrovascular accident with right hemiparesis .
[ترجمه ترگمان]ما یک نمونه از myelolipoma آدرنالی را در یک بیمار که برای یک تصادف cerebrovascular با hemiparesis مناسب پذیرفته شده بود را نشان دادیم
[ترجمه گوگل]ما یک مورد بزرگ میلولپوما آدرنال را در یک بیمار که برای یک حادثه مغزی عروقی همراه با همی پارزی راست است، ارائه کردیم
[ترجمه گوگل]ما یک مورد بزرگ میلولپوما آدرنال را در یک بیمار که برای یک حادثه مغزی عروقی همراه با همی پارزی راست است، ارائه کردیم
پیشنهاد کاربران
فلج خفیف یک سویه
همی پارزی، فلج یک اندام یا یک نیمه بدن
کلمات دیگر: