کلمه جو
صفحه اصلی

misrepresent


معنی : مشتبه کردن، بدجلوه دادن، بدنمایش دادن
معانی دیگر : به غلط وانمود کردن، عوضی نمایاندن، غلط جلوه دادن

انگلیسی به فارسی

بدنمایش دادن، بدجلوه دادن، مشتبه کردن


اشتباه، بدجلوه دادن، مشتبه کردن، بدنمایش دادن


انگلیسی به انگلیسی

• represent unfairly; describe in a distorted manner
if you misrepresent someone, you give a wrong account of what they have said or written.

مترادف و متضاد

مشتبه کردن (فعل)
mislead, misrepresent

بدجلوه دادن (فعل)
misrepresent

بدنمایش دادن (فعل)
misrepresent

lie


Synonyms: adulterate, angle, beard, belie, blarney, blow smoke, build up, cheese, cloak, color, con, confuse, cover up, disguise, distort, dress, embellish, embroider, equivocate, exaggerate, falsify, garble, mangle, mask, miscolor, misinterpret, misreport, misstate, overdraw, overstate, palter, pervert, phony up, pirate, prevaricate, promote, puff, skew, slant, snow, stretch, trump up, twist, warp


lie, distort


Synonyms: adulterate, angle, beard, belie, build up, cloak, color, con, confuse, cover up, disguise, distort, dress, embellish, embroider, equivocate, exaggerate, falsify, garble, give snow job, mangle, mask, miscolor, misinterpret, misreport, misstate, overdraw, overstate, palter, pervert, phony up, pirate, prevaricate, promote, puff, skew, slant, snow, spread it on, stretch, take out of context, throw a curve, trump up, twist, warp


Antonyms: be forthright, be honest, explain


جملات نمونه

1. These statistics grossly misrepresent the reality.
[ترجمه ترگمان]این آمار به طور فاحش واقعیت را وارونه جلوه می داد
[ترجمه گوگل]این آمار به شدت واقعیت را پنهان می کند

2. Some sellers will attempt to misrepresent the condition of a house to buyers.
[ترجمه ترگمان]برخی از فروشندگان سعی خواهند کرد شرایط یک خانه را برای خریداران به غلط تفسیر کنند
[ترجمه گوگل]برخی از فروشندگان تلاش می کنند که شرایط خرید یک خانه را به خریداران نشان دهند

3. As a result they further misrepresent the characters and by misusing them have added to the confusion.
[ترجمه ترگمان]در نتیجه آن ها به غلط قضاوت می کنند و با استفاده از آن ها به سردرگمی اضافه شده اند
[ترجمه گوگل]در نتیجه آنها شخصیت ها را نادرست تر نشان می دهند و با سوء استفاده از آنها به اشتباه اضافه شده اند

4. As the American debate intensifies, Chinese officials misrepresent the extent of Internet filtering.
[ترجمه ترگمان]همانطور که بحث آمریکا شدت می گیرد، مقامات چینی میزان فیلترینگ اینترنت را غلط تفسیر می کنند
[ترجمه گوگل]همانطور که بحث آمریکا در حال افزایش است، مقامات چینی میزان فیلترینگ اینترنت را جعل می کنند

5. If you misrepresent what's in the plan, we will call you out.
[ترجمه ترگمان]اگه تو فکر می کنی که نقشه چیه، بهت زنگ می زنیم
[ترجمه گوگل]اگر شما اشتباهاتی در طرح دارید، ما شما را بیرون خواهیم زد

6. Never misrepresent a subordinate's performance during performance appraisals.
[ترجمه ترگمان]هرگز عملکرد زیردست را در طول ارزیابی عملکرد غلط تفسیر نکنید
[ترجمه گوگل]هرگونه عملکرد زیردستان در هنگام ارزیابی عملکرد هرگز نادرست نیست

7. Let not your un - Christlike character misrepresent Jesus.
[ترجمه ترگمان]بذار شخصیت un رو از دست بدیم، خدای من
[ترجمه گوگل]اجازه ندهید شخصیت مسیحی شما عیسی را نادرست بداند

8. Country - relative indices also tend to misrepresent company size.
[ترجمه ترگمان]شاخص های مرتبط با کشور همچنین گرایش به misrepresent اندازه شرکت دارند
[ترجمه گوگل]کشور - شاخص های نسبی نیز تمایل دارند که حجم شرکت را اشتباه کنند

9. Why misrepresent yourself to a future employer or try to be someone you're not?
[ترجمه ترگمان]چرا خودتان را به یک کارفرمای آینده ارجاع دهید و یا سعی کنید کسی باشید که نیستید؟
[ترجمه گوگل]چرا خود را به یک کارفرمای آینده اشتباه می دهید و یا سعی می کنید شخص دیگری باشید؟

10. To give a false or misleading account of; misrepresent.
[ترجمه ترگمان]یک حساب غلط یا گمراه کننده از غلط تفسیر کنید
[ترجمه گوگل]برای دادن یک حساب نادرست یا گمراه کننده؛ اشتباه

11. Autumn Lake crabs, yellow fat, you misrepresent a package.
[ترجمه ترگمان]\"پاییز لیک خرچنگ\"، چاق زرد، یک بسته را جعل می کنید
[ترجمه گوگل]خرچنگ دریاچه پاییز، چربی زرد، یک جعبه را اشتباه می گیرید

12. Astrologers do not misrepresent their sources of information, and make every effort to verify their accuracy.
[ترجمه ترگمان]Astrologers منابع اطلاعاتی خود را به غلط تفسیر نمی کنند و هر تلاشی را برای تایید صحت آن ها انجام می دهند
[ترجمه گوگل]ستاره شناسان منابع اطلاعات خود را اشتباه می گیرند و هر گونه تلاش برای تأیید صحت آنها را انجام می دهند

13. Did he misinterpret and misrepresent the theory he claimed to cherish so much?
[ترجمه ترگمان]آیا این نظریه را به غلط تفسیر می کرد و این تئوری را که ادعا می کرد آن همه دوست دارد، توجیه می کرد؟
[ترجمه گوگل]آیا او ادعا نادرست و تلویحا تئوری را مطرح کرد که ادعا کرده بود که آنقدر گران است؟

14. It's a shame the way that the media can twist your words and misrepresent you.
[ترجمه ترگمان]این شرم آور است که رسانه ها می توانند کلمات شما را تغییر دهند و غلط تفسیر کنند
[ترجمه گوگل]این شرم راه است که رسانه ها می توانند کلمات شما را تغییر دهند و شما را نادرست بدانند

15. Many women feel that the history books either ignore or misrepresent them.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از زنان احساس می کنند که کتاب های تاریخ آن ها را نادیده می گیرند و یا به غلط تفسیر می کنند
[ترجمه گوگل]بسیاری از زنان احساس می کنند که کتاب های تاریخچه آنها را نادیده می گیرد یا آنها را اشتباه می گویند

پیشنهاد کاربران

تحریف کردن

جعل کردن

تدلیس کردن ، تبلیس کردن ، دست به تدلیس/تبلیس زدن


کلمات دیگر: