1. The ambush became a tragedy for those who attempted it because they were all killed.
کمینگاه برای کسانی که می خواستند آن را بگیرند تبدیل به فاجعه شد، چون همه آنها کشته شدند
2. General Taylor raved about the ingenious ambush he planned.
ژنرال "تایلور" درباره حمله ماهرانه ای که طراحی کرده بود، با حرارت صحبت کرد
3. The troops lay in ambush in the dense woods all through the night.
سربازان در جنگل انبوه، تمام شب را در کمین نشسته بودند
4. the battalion got caught in an ambush sprung from behind
گردان از عقب مورد حمله از کمینگاه قرار گرفت.
5. the enemy was waiting in an ambush behind the trees
دشمن در پشت درختان کمین کرده بود.
6. Two soldiers were killed in a terrorist ambush.
[ترجمه ترگمان]دوتا سرباز تو یه کمین تروریست کشته شدن
[ترجمه گوگل]دو سرباز در یک کمین تروریستی کشته شدند
7. The soldiers set up an ambush on the road.
[ترجمه ترگمان]سربازان در جاده کمین کرده بودند
[ترجمه گوگل]سربازان یک کمین در جاده ها ایجاد کردند
8. They were lying in ambush, waiting for the aid convoy.
[ترجمه ترگمان]آن ها در کمین نشسته بودند و منتظر کاروان کمک رسانی بودند
[ترجمه گوگل]آنها در کمین دروغ می گویند، منتظر کمک کاروان
9. The soldiers were killed in an ambush.
[ترجمه ترگمان]سربازان در کمین نشسته بودند
[ترجمه گوگل]سربازان در کمین کشته شدند
10. Armed police lay in ambush behind the hedge.
[ترجمه ترگمان]در پشت پرچین، پلیس مسلح، در کمین نشسته بود
[ترجمه گوگل]پلیس مسلح در کمین پشت حجاب قرار دارد
11. They laid an ambush for the enemy patrol.
[ترجمه ترگمان]برای گشت و گذار دشمن کمین کردند
[ترجمه گوگل]آنها گشت های دشمن را کمین کردند
12. The gunmen, lying in ambush, opened fire, killing the driver.
[ترجمه ترگمان]مردان مسلح که در کمین نشسته بودند، آتش گشودند و راننده را کشتند
[ترجمه گوگل]مردان مسلح که در کمین قرار دارند، آتش زدند و راننده را کشتند
13. In winter the danger of ambush is much reduced.
[ترجمه ترگمان]در زمستان خطر حمله بسیار کاهش یافته است
[ترجمه گوگل]در زمستان خطر کمین بسیار کم است
14. Our soldiers lay in ambush in the jungle for the enemy.
[ترجمه ترگمان]سربازان ما در جنگل برای دشمن کمین کردند
[ترجمه گوگل]سربازان ما در جنگل برای دشمن قرار دارند
15. Several passers-by were killed in the ambush.
[ترجمه ترگمان]چند نفر از رهگذران در کمینگاه کشته شدند
[ترجمه گوگل]چندین گذرگاه در کمین کشته شدند
16. They staged an ambush on an army patrol.
[ترجمه ترگمان]اونا یه کمین تو یه گشت نظامی برپا کردن
[ترجمه گوگل]آنها یک اردوگاه را در یک گورستان ارتش به راه انداختند
17. Fear of ambush prevents the police from going to high-risk areas.
[ترجمه ترگمان]ترس از شبیخون به پلیس مانع از رفتن به نواحی پرخطر می شود
[ترجمه گوگل]ترس از کمین مانع از رفتن پلیس به مناطق خطرناک می شود