کلمه جو
صفحه اصلی

punching


معنی : منگنه زنی
معانی دیگر : منگنه زنی

انگلیسی به فارسی

منگنه زنی


مشت زدن، منگنه زنی


انگلیسی به انگلیسی

• intended to be struck with the fists
act of striking with the fists, act of hitting; act of perforating, act of making holes

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] منگنه کاری، سوراخ کردن، سمبه کاری

مترادف و متضاد

منگنه زنی (اسم)
punching

جملات نمونه

1. You can bank by phone in the USA, punching in account numbers on the phone.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید با استفاده از تلفن در آمریکا، با مشت به حساب خود در تماس تلفنی، حساب کنید
[ترجمه گوگل]شما می توانید با تلفن در ایالات متحده آمریکا بانک، شماره های حساب را بر روی گوشی پانچ کنید

2. He was punching the air in triumph.
[ترجمه ترگمان]او با پیروزی به هوا ضربه می زد
[ترجمه گوگل]او در پی پیروزی هوا بود

3. The boys in the cartoon were punching each other - wham, zap!
[ترجمه ترگمان]بچه ها کارتون داره با مشت به هم مشت می زنه
[ترجمه گوگل]پسرها در کارتون یکدیگر را مشت زده بودند - بله، زاپ!

4. Sam was slung into jail for punching a cop.
[ترجمه ترگمان]سام به خاطر مشت زدن به پلیس به زندان افتاده بود
[ترجمه گوگل]سام برای مشت زدن پلیس به زندان افتاده بود

5. After 17 years of punching the clock, he just disappeared one morning and was never heard from again.
[ترجمه ترگمان]پس از ۱۷ سال مشت زدن به ساعت، او فقط یک روز صبح ناپدید شد و هرگز از آن خبری نشد
[ترجمه گوگل]پس از 17 سال پانچ ساعت، او فقط یک صبح ناپدید شد و هرگز از بار دیگر خواند

6. I felt like punching him in the face.
[ترجمه ترگمان]دلم می خواست به صورتش مشت بزنم
[ترجمه گوگل]احساس کردم که او را در چهره ماندگار می کند

7. After punching him on the chin she wound up hitting him over the head.
[ترجمه ترگمان]بعد از مشت زدن به چانه اش محکم به سرش ضربه زد
[ترجمه گوگل]پس از مشت زدن او بر روی چانه او زخم به او ضربه زدن به سر

8. I was just punching holes in some sheets of paper.
[ترجمه ترگمان] فقط داشتم چندتا کاغذ پاره می کردم
[ترجمه گوگل]من فقط سوراخ هایی را در چند ورق کاغذ گذاشتم

9. I will have no one punching anyone else up in my hotel.
[ترجمه ترگمان]من کسی رو ندارم که با کس دیگه ای تو هتل باشه
[ترجمه گوگل]من هیچ کس دیگری را در هتل من پچ نمی کنم

10. Foster admitted punching and kicking the man repeatedly.
[ترجمه ترگمان]فوستر با مشت و لگد به مرد ضربه زد
[ترجمه گوگل]فاستر ممانعت و لگد زدن مرد را بارها و بارها پذیرفته است

11. One of Dundee's players was sent off for punching another player.
[ترجمه ترگمان]یکی از بازیکنان داندی به خاطر ضربه زدن به یک بازیکن دیگر اخراج شد
[ترجمه گوگل]یکی از بازیکنان داندی برای مشت کردن یک بازیکن دیگر فرستاده شد

12. AlfTed said, punching the steering wheel.
[ترجمه ترگمان]AlfTed با مشت به فرمان اتومبیل ضربه زد
[ترجمه گوگل]AlfTed گفت، مشت زدن فرمان

13. The conductor walked through the train, punching everyone's ticket.
[ترجمه ترگمان]رهبر ارکستر وارد قطار شد و بلیت همه را به دست گرفت
[ترجمه گوگل]هادی از طریق قطار رفت و همه بلیط ها را مشت زد

14. Punching postman Tony Thornton says he's going to stamp on Eubank - but Eubank plans to return the challenger to sender.
[ترجمه ترگمان](تونی تورنتن)، نامه رسان Punching می گوید قصد دارد بر روی Eubank تمبر بزند - اما Eubank قصد دارد که رقیب خود را به فرستنده باز گرداند
[ترجمه گوگل]تونی تورنتون، پستچی پانچ می گوید که او در Eubank تمبر خواهد بود - اما Eubank قصد دارد رقیب را به فرستنده بازگرداند

15. Begin to thrust your punching hip forwards, using the pull-back of your snap punch to power the reverse punch.
[ترجمه ترگمان]شروع کنید که با مشت زدن به جلو، using را به جلو پرتاب کنید
[ترجمه گوگل]شروع به رانندگی کردن مچ پا خود را به جلو، با استفاده از کشش ضربه محکم و ناگهانی خود را برای قدرت پانچ معکوس

پیشنهاد کاربران

سوراخ کردن

تورفتگی ( عمران سازه )

انگشت زدن ( در اداره و. . . )

( صنایع غذایی ) مشت زدن به ( خمیر )


کلمات دیگر: