کلمه جو
صفحه اصلی

lie fallow


(موقتا) زیر کشت نبودن، آیش شدن، دست نخورده ماندن

جملات نمونه

1. They let the land lie fallow for a year.
[ترجمه ترگمان]آن ها اجازه دادند که زمین برای یک سال غیرقابل استفاده باشد
[ترجمه گوگل]آنها زمین را برای یک سال به زمین گذاشتند

2. Farmers are now paid to let their land lie fallow .
[ترجمه ترگمان]کشاورزان در این هنگام به کشاورزان پول داده اند که زمین خود را عاطل و باطل بگذارند
[ترجمه گوگل]کشاورزان در حال حاضر پرداخت می شود تا اجازه عبور زمین خود را بدهند

3. Some of these would therefore lie fallow.
[ترجمه ترگمان]به خاطر همین هم بعضی از این ها به رنگ زرد درآمده بودند
[ترجمه گوگل]بعضی از اینها دروغ می گویند

4. Who Beijing Chang Ping Qu has lie fallow clothing exclusive agency?
[ترجمه ترگمان]چه کسی (Beijing Chang Ping)اداره انحصاری پوشاک را دارد؟
[ترجمه گوگل]چه کسی پکن چانگ پینگ کره دروغ گفتن لباس منحصر به فرد لباس منحصر به فرد؟

5. Now real estate sites lie fallow.
[ترجمه ترگمان] حالا سایت های خرید و فروش واقعی به نظر میاد
[ترجمه گوگل]در حال حاضر سایت های املاک و مستغلات دروغ می گویند

6. Vast, valuable to lie fallow and are brought onto the market at a remarkably slow pace.
[ترجمه ترگمان]که در آیش بود و با سرعت بسیار کند به بازار عرضه شد
[ترجمه گوگل]Vast، با ارزش برای دروغ زدن و به بازار آورده در سرعت قابل ملاحظه ای آهسته است

7. Farmers are eligible for government support if they let a certain amount of land lie fallow.
[ترجمه ترگمان]کشاورزان در صورتی که میزان معینی از زمین را در آیش نگه دارند، واجد شرایط حمایت از دولت هستند
[ترجمه گوگل]کشاورزان واجد شرایط دریافت کمک دولتی هستند اگر اجازه داده می شود مقدار مشخصی از زمین دراز بکشند

8. Pests overwintering in stubble or soil are foiled by clearing stubble after harvest or letting the land lie fallow.
[ترجمه ترگمان]آفات در مزارع پوشیده از کاه یا خاک، پس از برداشت محصول و یا اجازه دادن به زمین در آیش، عقیم می شوند
[ترجمه گوگل]پوسته پوسته شدن در خاک یا خاک از طریق پاک کردن خشک بعد از برداشت یا اجازه دادن به زهکش زمین کاشته می شود

9. In whole be full of festival in January, the article friend pen pal that was used to the night fighting that carry the lamp people, the life appeared to lie fallow inaccessibly.
[ترجمه ترگمان]در کل پر از فستیوال در ماه ژانویه، رفیقی که دوست قلم است و برای مبارزه شبانه استفاده می شود که مردم را باخود حمل می کند، زندگی به صورت inaccessibly در نظر گرفته می شود
[ترجمه گوگل]در ژانویه به طور کامل از جشنواره پر می شود، مقاله ای که دوست داشتنی است که برای مبارزه شبانه که مردم لامپ را حمل می کنند استفاده می شود، زندگی به نظر می رسد دروغ گفتن دروغ به دست نیاورده است

10. This is not normally same business, more be liked like a kind or lie fallow.
[ترجمه ترگمان]این کار به طور معمول همان کسب وکار نیست، بیشتر شبیه به نوعی که خالی باشد یا خالی باشد
[ترجمه گوگل]این به طور معمول یک تجارت نیست، بیشتر مانند یک نوع یا دروغ دوست داشتنی است

11. She read some classicality at home because nowhere to lie fallow indeed.
[ترجمه ترگمان]او در خانه چند تایی از classicality را خواند، چون در واقع به هیچ جا هم نبود که در آن استراحت کند
[ترجمه گوگل]او بعضی از طبقه بندی ها را در خانه خواند زیرا واقعا جایی برای دروغ گفتن نیست

12. After producing crops on the field for many years, we let it lie fallow now.
[ترجمه ترگمان]پس از تولید محصولات در مزارع به مدت چندین سال، اجازه دادیم که آن را عاطل و باطل اعلام کنیم
[ترجمه گوگل]پس از سالها تولید محصولات زراعی در این زمینه، ما اجازه می دهیم که آن را به دروازه دروازه بزنیم

13. Jin Yong's swordsman fictions are highly impelling and excellent lie fallow literature writings. "
[ترجمه ترگمان]fictions swordsman جین یونگ به شدت impelling و نوشته های ادبی را به خوبی توجیه می کنند \"
[ترجمه گوگل]جادوگر شمشیر جین یونگ نوشته های ادبیات بسیار متناقض و عالی است '

پیشنهاد کاربران

۱. فراغت برای تجدید قوا
۲. بی ثمر ماندن، عقیم ماندن


کلمات دیگر: