کلمه جو
صفحه اصلی

move about


معنی : منتقل کردن

انگلیسی به انگلیسی

• walk around, wander

مترادف و متضاد

منتقل کردن (فعل)
transfer, reserve, carry over, move about, redeploy

جملات نمونه

1. You will be warm enough if you move about.
[ترجمه مریم تقی پور] اگر یک دوری بزنی ( حرکت کنی ) گرم خواهی شد
[ترجمه ترگمان]اگر بخواهی بروی، به اندازه کافی گرم خواهی شد
[ترجمه گوگل]اگر در مورد شما حرکت می کنید، به اندازه کافی گرم خواهید بود

2. It was easier to move about on the fringe of the crowd.
[ترجمه ترگمان]حرکت در حاشیه جمعیت آسان بود
[ترجمه گوگل]آسانتر شدن حرکت در محدوده جمعیت بود

3. He could also move about in a battery-operated wheelchair, which was designed to look like a toy car.
[ترجمه ترگمان]او همچنین می توانست در یک صندلی چرخدار با باتری کار کند که برای نگاه کردن به یک ماشین اسباب بازی طراحی شده بود
[ترجمه گوگل]او همچنین می تواند در صندلی چرخدار باتری عمل کند که به نظر می رسد مانند ماشین اسباب بازی طراحی شده است

4. Secondly, don't move about so often-stay in one place.
[ترجمه ترگمان]دوم، اغلب در یک مکان حرکت نکنید
[ترجمه گوگل]ثانیا، در مورد اغلب حرکت نمی کنید - اقامت در یک مکان

5. It's easy to move about and folds away conveniently for storage.
[ترجمه ترگمان]حرکت کردن و چین دادن به راحتی برای انبار آسان است
[ترجمه گوگل]آسان برای جابجایی و دور کردن راحت برای ذخیره سازی آسان است

6. I think we have the right to move about as we please.
[ترجمه ترگمان]فکر کنم حق داشته باشیم که هر چه زودتر حرکت کنیم
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم که ما حق داشته باشیم که به همان اندازه که ما هستیم

7. In another innovation, you can move about your environment in all directions, taking everything in from a first-person perspective.
[ترجمه ترگمان]در یک نوآوری دیگر، شما می توانید در تمام جهات در مورد محیط خود حرکت کنید و همه چیز را از یک دیدگاه شخصی بگیرید
[ترجمه گوگل]در یکی دیگر از نوآوری ها، می توانید در مورد محیط زیست خود در همه جهات حرکت کنید، همه چیز را از منظر اول شخص در نظر بگیرید

8. We move about, even in jet travel, at speeds far less than the speed of light.
[ترجمه ترگمان]حتی در سفره ای جت، در سرعت های بسیار کم تر از سرعت نور حرکت می کنیم
[ترجمه گوگل]ما حتی در سفرهای جت حرکت می کنیم، در سرعت های بسیار کمتر از سرعت نور

9. We hold dear our freedom to move about, the fruits of labor and our own lives.
[ترجمه ترگمان]ما آزادی مان را برای حرکت در مورد ثمره کار و زندگی خودمان حفظ می کنیم
[ترجمه گوگل]ما آزادی ما عزیزان را برای حرکت، میوه های کار و زندگی خودمان نگه می داریم

10. Even in an insulator the electrons can move about without leaving their parent atoms or molecules.
[ترجمه ترگمان]حتی در یک عایق، الکترون ها می توانند بدون ترک اتم ها یا مولکول ها به اطراف حرکت کنند
[ترجمه گوگل]حتی در یک عایق، الکترونها می توانند بدون اینکه از اتمها یا مولکولهایشان جدا شوند، حرکت می کنند

11. To walk or move about in a spirited manner ; strut.
[ترجمه ترگمان]راه رفتن یا حرکت در یک حالت spirited، غرور
[ترجمه گوگل]برای راه رفتن و یا حرکت در روحیه؛ ستاره

12. The first bird to eat this repellant move about nervously and frightening away the rest.
[ترجمه ترگمان]نخستین پرنده ای که این repellant را می خورد با نگرانی و اضطراب از بقیه جدا شد
[ترجمه گوگل]اولین پرنده برای خوردن این بازدارنده در مورد عصبی حرکت می کند و بقیه را ترساننده می کند

13. Acknowledging that immune cells move about far more than neurons,[Sentence dictionary] Paul spoke of the immune synapse as a "make and break" union in contrast with longer-term neuronal connections.
[ترجمه ترگمان]درک این که سلول های ایمنی در حدود خیلی بیشتر از نورون ها وجود دارند، [ فرهنگ لغت حکم ] پاول از سیناپس ایمنی به عنوان یک \"ایجاد و تجزیه\" در مقایسه با اتصال های سلول های عصبی طولانی تر، صحبت کرد
[ترجمه گوگل]با تشخیص اینکه سلول های ایمنی بدن بیش از نورون ها حرکت می کنند، [واژه نامه قرآن] Paul از سیناپس ایمنی به عنوان یک اتحاد 'ایجاد و شکست' در مقایسه با ارتباطات طولانی مدت نورون صحبت کرد

14. They move about listlessly and apparently without much purpose; they might just as well be lunatics.
[ترجمه ترگمان]بدون هیچ هدفی، بدون هدف حرکت می کنند؛ شاید هم مثل دیوانه ها باشند
[ترجمه گوگل]آنها در مورد بیخوابی و ظاهرا بدون اهداف حرکت می کنند؛ آنها ممکن است به خوبی هم بدبخت باشند

15. Can make move about arm first, place a leg, bow, turn, next crouching reach other gymnastics action, should notice gambrel of mobile coxa, genu particularly.
[ترجمه ترگمان]می تواند ابتدا در حدود بازو حرکت کند، یک پا، کمان، چرخش، بعد خم شده برای رسیدن به دیگر اقدامات ژیمناستیک، باید به gambrel های تلفن همراه، به ویژه genu توجه کند
[ترجمه گوگل]ابتدا می توانید در مورد بازوی حرکت کنید، یک پایه، کمان، نوبت را بکشید، بعد از آن به سایر فعالیت های ژیمناستیک برسید، باید از کوله های تلفن همراه استفاده کنید، مخصوصا برای افراد خاص

پیشنهاد کاربران

مسافرت کردن

پرسه زدن

حرکت کردن ، جابجا شدن

این طرف و آن طرف رفتن، به این سو و آن سو رفتن، آزادانه گشتن

To�move�from place to place


کلمات دیگر: