کلمه جو
صفحه اصلی

civility


معنی : مدارا، نزاکت، نجابت و رفتار خوب، تربیت، مردمی
معانی دیگر : ادب، نیک رفتاری، مدنیت، معرفت، (معمولا جمع) رفتار یا سخن مودبانه

انگلیسی به فارسی

نزاکت، نجابت و رفتار خوب، تربیت


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: civilities
(1) تعریف: courteous behavior; politeness.
مترادف: courtesy, manners, politeness
متضاد: disrespect, incivility, rudeness
مشابه: amenity, cordiality, courtliness, decorum, deference, grace, propriety, respect, urbanity

(2) تعریف: a specific courteous act.
مترادف: courtesy
متضاد: incivility
مشابه: amenity, beneficence, cordiality, favor, generosity, urbanity

• politeness, courtesy, graciousness
civility is behaviour which is polite but not very friendly.

مترادف و متضاد

مدارا (اسم)
forbearance, reserve, affability, toleration, condescension, moderateness, civility, lenity

نزاکت (اسم)
politeness, suavity, civility, gentilesse, propriety, tact, politesse

نجابت و رفتار خوب (اسم)
civility

تربیت (اسم)
manner, steerage, cultivation, civility, nurture, upbringing, pedagogy, gentry, gentrice, pedagogics

مردمی (اسم)
courtesy, civility, humanism

جملات نمونه

I hope next time he will have enough civility not to barge in before knocking.

امیدوارم بار دیگر آن‌قدر ادب داشته باشد که در نزده داخل نشود.


1. they treated the old lady with civility and respect
آنان نسبت به پیرزن با ادب و احترام رفتار کردند.

2. i hope next time he will have enough civility not to barge in before knocking
امیدوارم بار دیگر آنقدر ادب داشته باشد که در نزده داخل نشود.

3. Civility costs nothing.
[ترجمه ترگمان]Civility هیچ هزینه ای ندارد
[ترجمه گوگل]شهامت هزینه هیچ چیز نیست

4. Please have the civility to knock before you enter next time.
[ترجمه Hosseini] لطفا مودب باشید و دفعه بعد قبل از ورود در بزنید.
[ترجمه ترگمان]لطفا قبل از اینکه دفعه بعدی وارد شوید ادب را رعایت کنید
[ترجمه گوگل]لطفا قبل از ورود به دفعه بعدی، محبت را به دست بیاورید

5. He greeted us with civility.
[ترجمه ترگمان]با ادب و نزاکت از ما استقبال کرد
[ترجمه گوگل]او ما را با محبت پذیرفت

6. You should show more civility to your host.
[ترجمه ترگمان]تو باید بیشتر از این ادب رو به میزبان نشون بدی
[ترجمه گوگل]شما بایستی به میزبان خود نشان دهید

7. He made no attempt at any civility, and left Elizabeth to do the talking.
[ترجمه ترگمان]الیزابت اصلا ادب و نزاکت نشان نداد، و الیزابت را تنها گذاشت تا حرف بزند
[ترجمه گوگل]او هیچ تلاشی برای انجام هر کاری نداشت و الیزابت را ترک کرد تا صحبت کند

8. He was capable of acknowledging defeat with decent civility.
[ترجمه ترگمان]او قادر بود با ادب و نزاکت رفتار کند
[ترجمه گوگل]او قادر بود که با شایستگی شایسته، شکست را تصدیق کند

9. Random acts of civility do appear to be at an all-time low.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که رفتار و نزاکت تصادفی در تمام مدت کوتاه باشد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که اعمال تصادفی شهوات در تمام زمان ها کم است

10. The annual meeting must be conducted with civility.
[ترجمه ترگمان]جلسه سالانه باید با نزاکت انجام شود
[ترجمه گوگل]جلسه سالانه باید با شهامت انجام شود

11. Ordinary civility was an uphill battle for him.
[ترجمه ترگمان]ادب و نزاکت معمولی برای او یک جنگ بزرگ بود
[ترجمه گوگل]عادت معمولی یک نبرد سخت برای او بود

12. Disagreements are resolved with a level of civility that would make Miss Manners proud.
[ترجمه ترگمان]Disagreements با ادب و نزاکت تمام تصمیم گرفته اند که ادب و نزاکت را رعایت کنند
[ترجمه گوگل]اختلاف نظرها با سطح کیفی حل می شود که باعث می شود خانم های مردانه افتخار کنند

13. While assuming a pose of utmost civility and cordiality, Caroline is relentless in her campaign to undermine me.
[ترجمه ترگمان]کارولین با کمال ادب و نزاکت تمام سعی کرد خودش را از این مبارزه منصرف کند
[ترجمه گوگل]کارولین در حالی که بر این عقیده است که به شدت تمجید و مهربانی، در مبارزاتش تلاش می کند تا من را تضعیف کند

14. Dave starts with his usual civility.
[ترجمه ترگمان]دیو با ادب همیشگی اش شروع به صحبت کرد
[ترجمه گوگل]دیو شروع می شود با شهامت معمول او

They treated the old lady with civility and respect.

آنان نسبت به پیرزن با ادب و احترام رفتار کردند.


Do not expect even the commonest civilities from them.

حتی عادی‌ترین رفتار مؤدبانه را هم از آنها انتظار نداشته باش.


پیشنهاد کاربران

تربیت ، نزاکت

ادب


کلمات دیگر: