کلمه جو
صفحه اصلی

gliding


سر خوردن

انگلیسی به فارسی

هواپیمای بدون سرنشین، سر خوردن، سریدن، اسان رفتن، نرم رفتن، پرواز کردن بدوننیروی موتور


انگلیسی به انگلیسی

• act of flying with the wings rigidly extended instead of being flapped (said of birds); act of flying with a glider; act of soaring; (music) slur
gliding is the sport or activity of flying in a glider.

جملات نمونه

1. the ice skating champion was gliding on the ice beautifully
قهرمان اسکی روی یخ به طرز زیبایی روی یخ سر می خورد.

2. She came gliding gracefully into the ballroom in a long flowing gown.
[ترجمه ترگمان]خرامان خرامان خرامان خرامان خرامان وارد سالن رقص شد
[ترجمه گوگل]او به آرامی به هواپیما در یک لباس طولانی دراز کشید

3. The skaters were gliding over the ice.
[ترجمه ترگمان]اسکیت بازان از روی یخ می گذشتند
[ترجمه گوگل]اسکیت بازان بر روی یخ پرواز کردند

4. Swans went gliding past.
[ترجمه ترگمان]قوها از کنار آن ها گذشتند
[ترجمه گوگل]قایق ها گذشته را گلی انداختند

5. Hang gliding and paragliding are allowed from the top of Windy Hill.
[ترجمه ترگمان]Hang و پاراگلایدینگ، از فراز تپه Windy (Windy Hill)مجاز هستند
[ترجمه گوگل]قطع پرواز و پاراگلایدر از بالای Windy Hill مجاز است

6. The next best thing to flying is gliding.
[ترجمه ترگمان]بهترین چیز پرواز در پرواز است
[ترجمه گوگل]بهترین چیز بعدی برای پرواز، پرواز کردن است

7. Fish were gliding about in the lake.
[ترجمه ترگمان]ماهی ها در کنار دریاچه حرکت می کردند
[ترجمه گوگل]ماهی ها در دریاچه گلی انداختند

8. Hang gliding holds no fears for her.
[ترجمه ترگمان] تکون خوردن، هیچ ترسی از اون نداره
[ترجمه گوگل]خم شدن هواپیما برای او ترس ندارد

9. We saw a condor gliding high above the mountains.
[ترجمه ترگمان]یک کرکس را دیدیم که بر فراز کوه ها پرواز می کرد
[ترجمه گوگل]ما یک قایقرانی condor بالای کوه ها دیدیم

10. Geckos have similar membranes but increase their gliding surfaces by means of webbed feet and flaps surrounding the entire body.
[ترجمه ترگمان]geckos دارای غشا مشابهی هستند اما سطوح gliding را با استفاده از پاهای webbed و flaps اطراف بدن افزایش می دهند
[ترجمه گوگل]گچ ها دارای غشاهای مشابه هستند، اما سطوح فشردگی خود را با استفاده از پاها و فلپ های لبه های اطراف بدن دور می کنند

11. The dragon, gliding across its vast emptiness, was a mere gilded fly in a banqueting hall.
[ترجمه ترگمان]اژدها که در خلا عظیم خود پرواز می کرد، در تالار ضیافت یک مگس مطلا دیده می شد
[ترجمه گوگل]اژدها، هواپیمای بدون سرنشین از طریق تلسکوپ گسترده خود، یک پرواز صرفا طلایی در سالن ضیافت بود

12. Characteristic hunting technique of gliding low over ground with wings slightly canted upwards.
[ترجمه ترگمان]مشخصه یابی روش شکار در سطح پایین با بال های کمی به سمت بالا حرکت می کند
[ترجمه گوگل]تکنیک شکار مشخصی از هواپیمای بدون سرنشین با کمربند کمی کمرنگ است

13. Crippled in a hang gliding accident, Gary has fought his disability and the sceptics to earn his wings.
[ترجمه ترگمان]گری در یک سانحه شناور در حال پرواز، از معلولیت خود و افراد شکاک برای بدست آوردن باله ای خود مبارزه کرده است
[ترجمه گوگل]گاری در یک تصادف خلبان هواپیمای بدون سرنشین گری، با ناتوانی خود و شک و تردید های خود را برای کسب بال خود مبارزه کرده است

14. Birds, bats and gliding mammals simply take to the air.
[ترجمه ترگمان]پرندگان، خفاش ها و پستانداران شناور به سادگی به هوا می روند
[ترجمه گوگل]پرندگان، خفاش ها و پستانداران به سرعت به هوا می رسند

15. Hundreds of landings on one particular airfield or gliding site do not provide good training for landing in fields.
[ترجمه ترگمان]صدها فرود بر روی یک فرودگاه خاص یا سایت پرواز، آموزش خوبی برای فرود در مزارع فراهم نمی کنند
[ترجمه گوگل]صدها فرود در یک فرودگاه خاص و یا هواپیمای بدون سرنشین، آموزش خوبی برای فرود در زمینه ها ارائه نمی دهد

پیشنهاد کاربران

به آهستگی


کلمات دیگر: