حک شده، سکه زدن، اختراع کردن، جعل کردن، ضرب کردن
minted
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• mint flavored; coined
پیشنهاد کاربران
The freshly minted troops are being assigned to the presidential palace
نیروهای جدیدی که به تازه گی تشکیل شدند به کاخ ریاست جمهوری منتقل می شوند
نیروهای جدیدی که به تازه گی تشکیل شدند به کاخ ریاست جمهوری منتقل می شوند
حک شده
کلمات دیگر: