کلمه جو
صفحه اصلی

on the fly


1- در حین پرواز، در هوا 2- (عامیانه) هنگام شتاب

انگلیسی به انگلیسی

• on the go; while moving from one place to another; in the air; changing regularly (regarding web sites in which the content is changed frequently)

جملات نمونه

1. The bird caught a bug on the fly.
[ترجمه احمد] پرنده حشره ای را در حین پرواز گرفت
[ترجمه ترگمان]پرنده حشره ای را روی مگس گرفت
[ترجمه گوگل]پرنده اشکال را در پرواز گرفت

2. The code is translated on the fly.
[ترجمه ترگمان]این کد به مگس ترجمه می شود
[ترجمه گوگل]کد در پرواز ترجمه شده است

3. So far, policy is being made on the fly.
[ترجمه ترگمان]تا کنون، سیاست در حال انجام است
[ترجمه گوگل]تا کنون، سیاست در حال پرواز است

4. This time, I got it there on the fly.
[ترجمه ترگمان] این دفعه، سوار هواپیما شدم
[ترجمه گوگل]این بار، من آن را در پرواز کردم

5. Sometimes you have to make decisions on the fly.
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات شما باید تصمیم بگیرید که پرواز کنید
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات شما باید تصمیم بگیرید که پرواز کنید

6. The article studied the thermal desorption behavior Fs on the fly ash under anoxic conditions.
[ترجمه ترگمان]این مقاله رفتار واجذبی گاز را در خاکستر بادی تحت شرایط anoxic مورد مطالعه قرار داد
[ترجمه گوگل]در این مقاله، رفتار حرارتی Deserption Fs در خاکستر پرواز تحت شرایط بی هوازی بررسی شده است

7. The model can also be manipulated on the fly; the model change will reflect the UI change immediately.
[ترجمه ترگمان]این مدل همچنین می تواند در پرواز دستکاری شود؛ تغییر مدل فورا تغییر رابط کاربر را منعکس خواهد کرد
[ترجمه گوگل]مدل همچنین می تواند در پرواز دستکاری شود؛ تغییر مدل بلافاصله تغییر UI را نشان می دهد

8. The laws were being changed on the fly.
[ترجمه ترگمان]قوانین روی زمین عوض شده بود
[ترجمه گوگل]قوانین در حال تغییر بود

9. We build up such a data structure on the fly in the format routine, using the reverse command.
[ترجمه ترگمان]ما چنین ساختار داده ای را بر روی پرواز در برنامه روتین با استفاده از فرمان عکس ایجاد می کنیم
[ترجمه گوگل]ما ساخت چنین ساختار داده ای را در پرواز در فرمت معمولی، با استفاده از دستور معکوس ایجاد می کنیم

10. For instance, an HTML equivalent is generated on the fly for search engines to index the contents of Silex Web sites as if they were HTML Web sites.
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، یک معادل HTML در پرواز برای موتورهای جستجو برای شاخص کردن محتوای وب سایت های وب ایجاد می شود طوری که اگر آن ها وب سایت های HTML باشند
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، یک معادل HTML در موتورهای جستجو برای ایجاد محتویات وب سایت های Silex مانند وب سایت های HTML تولید می شود

11. It was all pretty much done on the fly.
[ترجمه ترگمان]روی زمین خیلی کار کرده بود
[ترجمه گوگل]این همه تقریبا در پرواز انجام شد

12. They dozen lanterns swung on the fly, dance, like willow father - in - law fairy.
[ترجمه ترگمان]دوازده فانوس روی زمین حرکت می کردند و مثل بید مجنون مثل بید کتک می زدند
[ترجمه گوگل]دوازده فانوس روی هوا پرواز می کنند، رقص، مانند پری بت فکری

13. You know, just decide on the fly.
[ترجمه ترگمان] میدونی، فقط تصمیم بگیر که پرواز کنی
[ترجمه گوگل]شما می دانید، فقط در پرواز تصمیم بگیرید

14. Alpha can calculate life expectancy statistics for you on the fly.
[ترجمه ترگمان]آلفا می تواند آمار امید برای زندگی را برای شما در پرواز محاسبه کند
[ترجمه گوگل]آلفا می تواند آمار امید زندگی را برای شما در پرواز محاسبه کند

پیشنهاد کاربران

در حین اجرا
در زمان اجرا
در حال تغییر
در حال رفتن

به سرعت
سریع
بدون آمادگی قبلی
به طور ضمنی

فی البداهه

حین انجام عمل: وقتی فعالیت در حال انجام است.

فوری و درآن واحد
در زمان اجرا

درحین انجام کاری دیگر، به فرض شما در حال ویرایش متنی در محیط وٌرد هستید و درحین انجام این کار ممکن است واژه یا عبارتی را به دیکشنری وٌرد اضافه کنید تا دیگر پیغام خطای املایی دریافت نکنید. You can add a word to the MS Word dictionary on the fly.

در حین انجام کار


کلمات دیگر: