کلمه جو
صفحه اصلی

briefed

انگلیسی به فارسی

خلاصه، کوتاه کردن، خلاصه کردن، اگاهی دادن، مختصر کردن


پیشنهاد کاربران

درجریان کار

A person was briefed on this situation


کلمات دیگر: