سوءاستفاده، اطلاع غیر صحیح دادن، گمراه کردن
misinformed
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• erroneously informed, misled
جملات نمونه
1. he was misinformed as to the true cause of his father's death
در مورد علت واقعی مرگ پدرش به او اطلاعات غلط داده بودند.
پیشنهاد کاربران
آگاه از رخداد نه از حقیقت رخداد
عدم آگاهی
گمراه شده، دارای آگاهی غلط نسبت به امری
کلمات دیگر: