کلمه جو
صفحه اصلی

let loose


رها کردن، بیرون دادن، برون دمیدن، ول دادن، 1- رها کردن، آزاد کردن 2- بیرون دادن، در کردن، ول کردن

انگلیسی به فارسی

اجازه دهید سست شود


انگلیسی به انگلیسی

• release, free, let go

جملات نمونه

1. The allies let loose an intensive artillery bombardment over the border.
[ترجمه ترگمان]متفقین اجازه رها کردن یک بمباران شدید توپخانه از سوی مرز را دادند
[ترجمه گوگل]متحدان اجازه دادند که بمباران توپخانه ای شدید را بر سر مرز بگذارند

2. She let loose a string of four-letter words.
[ترجمه ترگمان]او یک رشته کلمات چهار نامه را رها کرد
[ترجمه گوگل]او یک رشته از کلمات چهار حرفی را آزاد کرد

3. She let loose a stream of abuse.
[ترجمه ترگمان] اون یه سیل سو استفاده رو رها کرد
[ترجمه گوگل]او یک جریان سوءاستفاده را از دست داد

4. Teenagers need a place to let loose.
[ترجمه ترگمان]نوجوانان به جایی نیاز دارند که رها شود
[ترجمه گوگل]نوجوانان نیاز به جایی برای از دست دادن دارند

5. He was at last let loose in the kitchen.
[ترجمه ترگمان]سرانجام خود را در آشپزخانه رها کرد
[ترجمه گوگل]او در نهایت در آشپزخانه آزاد شد

6. Just close your eyes and let loose your imagination.
[ترجمه ترگمان]فقط چشاتو ببند و ذهنت رو شل کن
[ترجمه گوگل]فقط چشمانت را ببند و تخیلت را از دست بدهی

7. He let loose a stream of abuse.
[ترجمه ترگمان]جریان سو استفاده را رها کرد
[ترجمه گوگل]او یک جریان سوءاستفاده را آزاد کرد

8. He turned round and let loose a torrent of abuse.
[ترجمه ترگمان]سپس برگشت و سیلی از ناسزا بر او زد
[ترجمه گوگل]او به دور گردن افتاد و سستی از سوء استفاده را از دست داد

9. The pitcher wound up and let loose a fastball.
[ترجمه ترگمان]پارچ به توپ ضربه زد و توپ را شل کرد
[ترجمه گوگل]کباب زده شده و یک فست بلب شل می شود

10. A team of professionals were let loose on the project.
[ترجمه ترگمان]یک تیم از افراد حرفه ای در این پروژه رها شدند
[ترجمه گوگل]یک تیم از متخصصان در این پروژه سست شد

11. It was as though she'd been let loose from shackles she hadn't even known she'd been wearing.
[ترجمه ترگمان]درست مثل این بود که او از غل و زنجیر رها شده بود و حتی خبر نداشت که او پوشیده شده است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که او از چنگال هایی که او حتی نمی دانست که پوشانده شده بود، از دست رفته بود

12. Leaning out of the window, he let loose a stream of abuse.
[ترجمه ترگمان]از پنجره به بیرون خم شد و جریان سو استفاده را رها کرد
[ترجمه گوگل]سقوط از پنجره، او یک جریان سوء استفاده را از دست داد

13. In their most visible work, astronauts will let loose a retrievable satellite carrying a coffin-sized inflatable antenna.
[ترجمه ترگمان]در most کار، فضانوردان یک ماهواره retrievable را رها می کنند که یک آنتن بادکنکی با اندازه تابوت دارند
[ترجمه گوگل]فضانوردان در کار قابل ملاحظه ای شان، یک ماهواره قابل بازیافت را که یک آنتن قابل انفجار با اندازه تابوت است، آزاد می کند

14. The assembled company was let loose on Edinburgh for the last time.
[ترجمه ترگمان]این شرکت برای آخرین بار در ادینبورگ آزاد شد
[ترجمه گوگل]شرکت مونتاژ در آخرین بار در ادینبورگ سست شد

15. Hundreds of bullets were let loose - followed by tear-gas and even mortar shells - as protesters were cut down without mercy.
[ترجمه ترگمان]صدها فشنگ در پی آن رها شدند - گاز اشک آور و حتی گلوله های خمپاره - به طوری که معترضان بدون رحم و شفقت برکنار شدند
[ترجمه گوگل]صدها نفر از گلوله ها آزاد شدند و پس از آن حباب های اشک آور و حتی خمپاره به عنوان معترضین بدون رحم برداشته شدند

پیشنهاد کاربران

به حال خود رها کردن
آزاد گذاشتن

رها کردن


کلمات دیگر: