برادر هم خون، برادر از یک پدر و مادر، برادر تنی، برادر خوانده
blood brother
برادر هم خون، برادر از یک پدر و مادر، برادر تنی، برادر خوانده
انگلیسی به فارسی
برادر همخون، برادرخوانده
برادر خونی، برادر هم خون، برادر خوانده
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
مشتقات: blood brotherhood (n.)
مشتقات: blood brotherhood (n.)
• (1) تعریف: one's brother by birth.
• مشابه: brother
• مشابه: brother
• (2) تعریف: a person to whom one is bound by strong ties of friendship and loyalty or by a ceremonial commingling of blood.
• close friend, man who is in a close relationship; brother from birth, biological brother
a man's blood brother is a man whom he has sworn to treat as a brother, often in a ceremony which involves mixing a small amount of their blood.
a man's blood brother is a man whom he has sworn to treat as a brother, often in a ceremony which involves mixing a small amount of their blood.
مترادف و متضاد
sworn friend
Synonyms: bro, brother, brother german, close friend
جملات نمونه
1. Bob's like a blood brother and would do anything for me.
[ترجمه ترگمان]باب مثل برادر خونی است و هر کاری برای من می کند
[ترجمه گوگل]باب مثل یک برادر خون است و هر کاری برای من انجام می دهد
[ترجمه گوگل]باب مثل یک برادر خون است و هر کاری برای من انجام می دهد
2. Knowledge is often the blood brother of practice.
[ترجمه ترگمان]دانش معمولا برادر خون عمل است
[ترجمه گوگل]دانش اغلب برادر خون عمل است
[ترجمه گوگل]دانش اغلب برادر خون عمل است
3. This blood brother keeps asking me for money.
[ترجمه ترگمان] این برادر خونی که همش از من پول می گیره
[ترجمه گوگل]این برادر خون مرا از پول میپرسد
[ترجمه گوگل]این برادر خون مرا از پول میپرسد
4. Did he still consider me his best friend and true blood brother?
[ترجمه ترگمان]آیا او هنوز من را بهترین دوست و برادر خونی خود می دانست؟
[ترجمه گوگل]آیا او هنوز هم بهترین دوست و برادر واقعی را در نظر دارد؟
[ترجمه گوگل]آیا او هنوز هم بهترین دوست و برادر واقعی را در نظر دارد؟
5. Tuareg cavalryman seldom reveals his face, even to a blood brother.
[ترجمه ترگمان]افراد سوار نظام به ندرت صورت او را آشکار می کنند، حتی برای یک برادر خونی
[ترجمه گوگل]اسب سواری Tuareg به ندرت چهره او را، حتی به یک برادر خون، نشان می دهد
[ترجمه گوگل]اسب سواری Tuareg به ندرت چهره او را، حتی به یک برادر خون، نشان می دهد
6. My elder brother is my father's half - son, but we are just like blood brother and sister.
[ترجمه ترگمان]برادر کوچولوی من، برادر ناتنی پدرم است، اما ما مثل برادر و برادر خونی هستیم
[ترجمه گوگل]برادر بزرگتر من پسر نیمه پدر من است، اما ما درست مثل خواهر و برادر خونیم
[ترجمه گوگل]برادر بزرگتر من پسر نیمه پدر من است، اما ما درست مثل خواهر و برادر خونیم
پیشنهاد کاربران
باهم برادری برادر خوانده
کلمات دیگر: