انفجاری
claustrophobic
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• of claustrophobia, of the fear of enclosed spaces
if you feel claustrophobic, you feel uncomfortable or nervous when you are in a small or enclosed place.
a clavichord is a musical instrument rather like a piano, in which wires are hit by pieces of metal when the keys are pressed. clavichords were especially popular in the eighteenth century.
if you feel claustrophobic, you feel uncomfortable or nervous when you are in a small or enclosed place.
a clavichord is a musical instrument rather like a piano, in which wires are hit by pieces of metal when the keys are pressed. clavichords were especially popular in the eighteenth century.
جملات نمونه
1. They lived in an unhealthily claustrophobic atmosphere.
[ترجمه ترگمان]آن ها در فضای دلگیر کننده ای زندگی می کردند
[ترجمه گوگل]آنها در یک فضای ناخوشایند فکری زندگی می کردند
[ترجمه گوگل]آنها در یک فضای ناخوشایند فکری زندگی می کردند
2. I felt a bit claustrophobic in the tiny room.
[ترجمه ترگمان]در آن اتاق کوچک، کمی احساس ترس کردم
[ترجمه گوگل]من در اتاق کوچک فکرمی کردم
[ترجمه گوگل]من در اتاق کوچک فکرمی کردم
3. I find that building intensely claustrophobic.
[ترجمه ترگمان] اون ساختمون خیلی ترسناکه
[ترجمه گوگل]من متوجه شدم که ساختمان بسیار فشرده است
[ترجمه گوگل]من متوجه شدم که ساختمان بسیار فشرده است
4. The churning, pressing crowds made her feel claustrophobic.
[ترجمه ترگمان]جمعیت فشرده و فشرده باعث می شد که او احساس خفگی کند
[ترجمه گوگل]فشردن، فشار دادن جمعیت باعث شد که او احساس خجالت کند
[ترجمه گوگل]فشردن، فشار دادن جمعیت باعث شد که او احساس خجالت کند
5. I get claustrophobic in elevators.
[ترجمه ترگمان] من تو آسانسور احساس خفگی می کنم
[ترجمه گوگل]من در آسانسورها در حال شکنجه شدن هستم
[ترجمه گوگل]من در آسانسورها در حال شکنجه شدن هستم
6. Miller's End was as claustrophobic as a doll's house.
[ترجمه ترگمان]پایان کار میلر به اندازه خانه یک عروسک بود
[ترجمه گوگل]پایان میلر به عنوان یک خانه ی عروسک به عنوان فریبنده بود
[ترجمه گوگل]پایان میلر به عنوان یک خانه ی عروسک به عنوان فریبنده بود
7. The house felt too claustrophobic.
[ترجمه ترگمان]خانه خیلی ترسناک به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]خانه خیلی سنگین بود
[ترجمه گوگل]خانه خیلی سنگین بود
8. I was becoming highly agitated, and a little claustrophobic.
[ترجمه ترگمان]داشتم به شدت عصبی می شدم، و کمی ترس برم داشت
[ترجمه گوگل]من شدیدا تحریک شده بودم و کمی فریبکارانه
[ترجمه گوگل]من شدیدا تحریک شده بودم و کمی فریبکارانه
9. The atmosphere was somewhat claustrophobic.
[ترجمه ترگمان]اتمسفر تا حدودی تاریک شده بود
[ترجمه گوگل]اتمسفر تا حدودی کوبنده بود
[ترجمه گوگل]اتمسفر تا حدودی کوبنده بود
10. My room's a bit claustrophobic.
[ترجمه ترگمان]اتاق من کمی ترسناکه
[ترجمه گوگل]اتاق من کمی فکری است
[ترجمه گوگل]اتاق من کمی فکری است
11. To those used to claustrophobic living quarters and the isolation of island living, a mini-Bio2 seems positively charming.
[ترجمه ترگمان]برای آن هایی که به انزوا و انزوا عادت دارند و انزوای زندگی جزیره، یک مینی - کوچک به نظر می رسد، واقعا جذاب به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]مینی بیو2 به نظر می رسد جذاب به نظر می رسد برای آنهایی که به فضای زندگی فضایی و انزوا زندگی جزیره استفاده می شود
[ترجمه گوگل]مینی بیو2 به نظر می رسد جذاب به نظر می رسد برای آنهایی که به فضای زندگی فضایی و انزوا زندگی جزیره استفاده می شود
12. Crowds make me claustrophobic.
[ترجمه ترگمان]جمعیت باعث ترس و وحشت من می شود
[ترجمه گوگل]توقع من را برآورده می کند
[ترجمه گوگل]توقع من را برآورده می کند
13. I told them I was claustrophobic, I gotta get outta here!
[ترجمه ترگمان] بهشون گفتم که از ترس می ترسم باید از اینجا برم
[ترجمه گوگل]من به آنها گفتم که من فریب خورده بودم، باید از اینجا بیرون بروم!
[ترجمه گوگل]من به آنها گفتم که من فریب خورده بودم، باید از اینجا بیرون بروم!
14. It felt slightly claustrophobic and when we got down there it was very chilly.
[ترجمه ترگمان]وقتی به پایین رسیدیم هوا خیلی سرد بود و وقتی به پایین رسیدیم هوا خیلی سرد بود
[ترجمه گوگل]کمی احساس خجالتآمیز احساس میکرد و زمانی که پایین آمدیم، بسیار سرد بود
[ترجمه گوگل]کمی احساس خجالتآمیز احساس میکرد و زمانی که پایین آمدیم، بسیار سرد بود
15. Ken must have noticed my and whispered, claustrophobic, darling? I shook my head.
[ترجمه ترگمان]حتما کن متوجه من شده و زیر لب زمزمه کرد: claustrophobic، عزیزم؟ سرم را تکان دادم
[ترجمه گوگل]کن باید متوجه من و زمزمه، claustrophobic، عزیزم؟ سرم را تکان دادم
[ترجمه گوگل]کن باید متوجه من و زمزمه، claustrophobic، عزیزم؟ سرم را تکان دادم
پیشنهاد کاربران
( اتاق یا مکان ) کم جا
کسی که ترس از محیط های بسته دارد
( سیاسی ) خفقان آور
کسی که ترس از محیط های بسته دارد
( سیاسی ) خفقان آور
Scaring about closed place
تنگنا ترس ، ترس از فضای پوشیده و محصور
ترس از فضای بسته
ترس از فضای بسته
اگه دوست داشتید لایک کنید
اگه دوست داشتید لایک کنید
خوف فضای بسته
کلمات دیگر: