وابسته به نژادشناسى، مربوط بعلم طوایف بشر
ethnological
وابسته به نژادشناسى، مربوط بعلم طوایف بشر
انگلیسی به فارسی
قومشناسی
انگلیسی به انگلیسی
• of or pertaining to ethnology, of or pertaining to the study of the historical development of different cultures (anthropology)
جملات نمونه
1. The ethnological work construct is designed to enhance the utility of the mode of production notion.
[ترجمه ترگمان]ساختار کاری ethnological برای افزایش کاربرد روش تولید طراحی شده است
[ترجمه گوگل]ساخت و ساز کارهای قومی به منظور ارتقای استفاده از مفهوم تولید، طراحی شده است
[ترجمه گوگل]ساخت و ساز کارهای قومی به منظور ارتقای استفاده از مفهوم تولید، طراحی شده است
2. Discuss the historical, ethnological, legal, and psychological aspects of sexual contact between adults and children.
[ترجمه ترگمان]جنبه های تاریخی، اجتماعی، قانونی و روان شناختی تماس جنسی بین بزرگسالان و کودکان را توضیح دهید
[ترجمه گوگل]جنبه های تاریخی، قومی، حقوقی و روانشناختی تماس جنسی بین بزرگسالان و کودکان را مورد بحث قرار دهید
[ترجمه گوگل]جنبه های تاریخی، قومی، حقوقی و روانشناختی تماس جنسی بین بزرگسالان و کودکان را مورد بحث قرار دهید
3. So this thesis, based on the ethnological culture theory, studies the meaning and culture of Yi Nationality, from the aspect of material culture, institutional culture and spiritual culture.
[ترجمه ترگمان]بنابراین این پایان نامه براساس تئوری فرهنگ ethnological، مفهوم و فرهنگ ملیت یی را از منظر فرهنگ مادی، فرهنگ نهادی و فرهنگ معنوی مورد مطالعه قرار می دهد
[ترجمه گوگل]بنابراین این پایان نامه، بر اساس نظریه فرهنگ قومی، معنای و فرهنگ ملی ملی، از جنبه فرهنگ مادی، فرهنگ سازمانی و فرهنگ معنوی را بررسی می کند
[ترجمه گوگل]بنابراین این پایان نامه، بر اساس نظریه فرهنگ قومی، معنای و فرهنگ ملی ملی، از جنبه فرهنگ مادی، فرهنگ سازمانی و فرهنگ معنوی را بررسی می کند
4. Therefore, ethnological studies should be more closely combined with the reality of China's ethnic minorities, which is expressed in some characteristic features that have been formed in history.
[ترجمه ترگمان]بنابراین مطالعات ethnological باید بیشتر با واقعیت اقلیت های نژادی چین ترکیب شود، که در برخی ویژگی های مشخصه که در تاریخ شکل گرفته است، بیان می شود
[ترجمه گوگل]بنابراین، مطالعات قومی باید بیشتر با واقعیت اقلیت های قومی چینی ترکیب شود، که در برخی ویژگی های مشخص شده در تاریخ شکل گرفته است
[ترجمه گوگل]بنابراین، مطالعات قومی باید بیشتر با واقعیت اقلیت های قومی چینی ترکیب شود، که در برخی ویژگی های مشخص شده در تاریخ شکل گرفته است
5. The productions of some ethnological character recognition have been transformed into commercial software, but the research on the recognition of Mongolian characters is now just beginning.
[ترجمه ترگمان]تولیدات برخی از ویژگی های شخصیتی ethnological به نرم افزار تجاری تبدیل شده است، اما تحقیقات در مورد به رسمیت شناختن شخصیت های مغولی اکنون تازه آغاز شده است
[ترجمه گوگل]تولید برخی از شناخت شخصیت های قومی به نرم افزار تجاری تبدیل شده است، اما تحقیق در مورد شناخت شخصیت های مغولی اکنون آغاز شده است
[ترجمه گوگل]تولید برخی از شناخت شخصیت های قومی به نرم افزار تجاری تبدیل شده است، اما تحقیق در مورد شناخت شخصیت های مغولی اکنون آغاز شده است
6. In prolegomenon this paper summarizes ethnological viewpoints, Mencius Ethnological Viewpoint is narrated in the following four parts.
[ترجمه ترگمان]در prolegomenon این مقاله ethnological نقطه نظرات، دیدگاه ethnological دیدگاه در چهار بخش زیر را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]در این مقاله، این مقاله خلاصه ای از دیدگاه های قومی، منسوس، دیدگاه قومی را در چهار بخش زیر بیان می کند
[ترجمه گوگل]در این مقاله، این مقاله خلاصه ای از دیدگاه های قومی، منسوس، دیدگاه قومی را در چهار بخش زیر بیان می کند
7. His ethnological works on science of culture are characterized with the trace of realist stories.
[ترجمه ترگمان]آثار او بر روی علم فرهنگ با اثر داستان های واقع گرایانه مشخص می شود
[ترجمه گوگل]کارهای قومی خود را در زمینه علم فرهنگ با ردیابی داستان های واقع گرایانه مشخص می کند
[ترجمه گوگل]کارهای قومی خود را در زمینه علم فرهنگ با ردیابی داستان های واقع گرایانه مشخص می کند
8. Fieldwork is the main method applied in ethnological studies.
[ترجمه ترگمان]Fieldwork روش اصلی در مطالعات ethnological است
[ترجمه گوگل]کار میدانی روش اصلی در مطالعات قومی است
[ترجمه گوگل]کار میدانی روش اصلی در مطالعات قومی است
9. CC: Tony Hellerman [she laughs]. Ethnological thrillers.
[ترجمه ترگمان]تونی: یه داستان پر شور و هیجانی - ه
[ترجمه گوگل]CC: تونی هلمن [او می خندد] تریلرهای قومی
[ترجمه گوگل]CC: تونی هلمن [او می خندد] تریلرهای قومی
10. It is precisely this anti-productive aspect of industrialism which is highlighted by the ethnological work construct.
[ترجمه ترگمان]دقیقا این جنبه ضد تولید صنعتی شدن است که توسط ساختار کاری ethnological برجسته شده است
[ترجمه گوگل]دقیقا این جنبه ضد تولیدی صنعتگرایی است که توسط ساختار کارهای قومی مطرح شده است
[ترجمه گوگل]دقیقا این جنبه ضد تولیدی صنعتگرایی است که توسط ساختار کارهای قومی مطرح شده است
11. The third part about the main content of Mencius Ethnological Viewpoint.
[ترجمه ترگمان]سومین بخش مربوط به محتوای اصلی دیدگاه Mencius ethnological است
[ترجمه گوگل]بخش سوم در مورد محتوای اصلی Mencius دیدگاه های قومی
[ترجمه گوگل]بخش سوم در مورد محتوای اصلی Mencius دیدگاه های قومی
12. He didn't do the rigorous positioning work, the metaphor elicitation with customers, the ethnological and anthropological observational in situ research.
[ترجمه ترگمان]او کار موقعیت دقیق را انجام نداد، استخراج استعاره با مشتریان، the و observational anthropological در تحقیق درجا
[ترجمه گوگل]او کار دقیق موقعیت، انجام استعاره را با مشتریان، مطالعات مردم شناختی و انسان شناسی در تحقیقات در محل انجام نداد
[ترجمه گوگل]او کار دقیق موقعیت، انجام استعاره را با مشتریان، مطالعات مردم شناختی و انسان شناسی در تحقیقات در محل انجام نداد
13. The introduction and employment of the concept of ethnic group opened up a new sphere in the anthropological and ethnological research in China.
[ترجمه ترگمان]معرفی و به کارگیری مفهوم گروه نژادی، حوزه جدیدی را در تحقیقات انسان شناختی و ethnological در چین ایجاد نمود
[ترجمه گوگل]معرفی و اشتغال مفهوم گروه های قومی در زمینه تحقیقات انسان شناختی و قومی در چین، یک حوزه جدید را باز کرد
[ترجمه گوگل]معرفی و اشتغال مفهوم گروه های قومی در زمینه تحقیقات انسان شناختی و قومی در چین، یک حوزه جدید را باز کرد
پیشنهاد کاربران
قوم شناختی
نژاد شناختی
نژاد شناختی
کلمات دیگر: