وابسته به شرح نژادها
ethnographical
وابسته به شرح نژادها
انگلیسی به فارسی
قومشناسی
انگلیسی به انگلیسی
• of or pertaining to ethnography, of or pertaining to the study and description of different races and cultures (anthropology)
جملات نمونه
1. The unique fieldwork and " ethnographical " methods of modern anthropology provide an approach to solving this thorny aesthetic problem.
[ترجمه ترگمان]روش کار عملی منحصر به فرد و روش های \"ethnographical\" در انسان شناسی مدرن، رویکردی را برای حل این مساله aesthetic دشوار فراهم می کند
[ترجمه گوگل]روش های تحقیق منحصر به فرد و روش های مردم شناختی انسان شناسی مدرن رویکردی برای حل این زیبایی شناسی پیچیده ارائه می دهد
[ترجمه گوگل]روش های تحقیق منحصر به فرد و روش های مردم شناختی انسان شناسی مدرن رویکردی برای حل این زیبایی شناسی پیچیده ارائه می دهد
2. Chinese Village: Taitou, Shantung Province is one important ethnographical work about rural society in North China.
[ترجمه ترگمان]دهکده چینی: Taitou، استان shantung یکی از موضوعات مهم در مورد جامعه روستایی در شمال چین است
[ترجمه گوگل]روستای چینی: Taitou، استان شاندونگ یکی از مهمترین کارهای مردمشناسی در مورد جامعه روستایی در شمال چین است
[ترجمه گوگل]روستای چینی: Taitou، استان شاندونگ یکی از مهمترین کارهای مردمشناسی در مورد جامعه روستایی در شمال چین است
3. Chinese Village: Taitou, Shantung Province is one important ethnographical work about rural society in North China. It is a landmark work as Golden Wing in the early anthropological study in China.
[ترجمه ترگمان]دهکده چینی: Taitou، استان shantung یکی از موضوعات مهم در مورد جامعه روستایی در شمال چین است این یک کار برجسته به عنوان شاخه طلایی در مطالعات اولیه انسان شناختی در چین است
[ترجمه گوگل]روستای چینی: Taitou، استان شاندونگ یکی از مهمترین کارهای مردمشناسی در مورد جامعه روستایی در شمال چین است این کار برجسته ای به عنوان 'طلایی بال' در مطالعات انسان شناسی اولیه در چین است
[ترجمه گوگل]روستای چینی: Taitou، استان شاندونگ یکی از مهمترین کارهای مردمشناسی در مورد جامعه روستایی در شمال چین است این کار برجسته ای به عنوان 'طلایی بال' در مطالعات انسان شناسی اولیه در چین است
4. Various historical, ethnographical, and psychological studies were put out under the label sociology.
[ترجمه ترگمان]مطالعات متعدد تاریخی، ethnographical و روانشناسی تحت عنوان جامعه شناسی به کار گرفته شدند
[ترجمه گوگل]مطالعات مختلف تاریخی، قومشناسی و روانشناسی تحت برچسب جامعه شناسی قرار گرفت
[ترجمه گوگل]مطالعات مختلف تاریخی، قومشناسی و روانشناسی تحت برچسب جامعه شناسی قرار گرفت
5. The interpreting process of anthropology is an important and indispensable part of ethnographical practice.
[ترجمه ترگمان]فرآیند تفسیر انسان شناسی یک بخش مهم و ضروری از عمل ethnographical است
[ترجمه گوگل]فرایند تفسیر انسان شناسی بخش مهمی و ضروری از عمل قومی است
[ترجمه گوگل]فرایند تفسیر انسان شناسی بخش مهمی و ضروری از عمل قومی است
6. This exhibition focuses on four major sites as well as ethnographical investigations of the Li ethnic group in Hainan province.
[ترجمه ترگمان]این نمایشگاه بر روی چهار محل اصلی و همچنین تحقیقات ethnographical گروه لی قومی در استان هاینان تمرکز دارد
[ترجمه گوگل]این نمایشگاه بر چهار سایت اصلی و همچنین تحقیقات قومی گروه قومی لی در استان هینان تمرکز دارد
[ترجمه گوگل]این نمایشگاه بر چهار سایت اصلی و همچنین تحقیقات قومی گروه قومی لی در استان هینان تمرکز دارد
7. The signal for the end of his travels came in Sweden, where the Ethnographical Museum engaged him as an assistant for documentary film strips on various tribal cultures and sent him to Africa.
[ترجمه ترگمان]علامتی که برای پایان مسافرتش به سوئد ارسال شد، جایی بود که موزه ethnographical او را به عنوان دستیار نوارهای فیلم مستند در فرهنگ های مختلف قبیله ای استخدام کرده و او را به آفریقا فرستاد
[ترجمه گوگل]سیگنال برای پایان دادن به سفرهایش به سوئد وارد شد، جایی که موزه ی قوم آن را به عنوان دستیار برای فیلم های مستند در فرهنگ های مختلف قبیله ای به کار برد و او را به آفریقا فرستاد
[ترجمه گوگل]سیگنال برای پایان دادن به سفرهایش به سوئد وارد شد، جایی که موزه ی قوم آن را به عنوان دستیار برای فیلم های مستند در فرهنگ های مختلف قبیله ای به کار برد و او را به آفریقا فرستاد
8. Fourthly, he initiates an exploration into the forms of writing under the critical reflection context of ethnographical "writing culture".
[ترجمه ترگمان]چهارم، او اکتشاف را به شکل نوشتاری در چارچوب تفکر انتقادی \"فرهنگ نوشتاری\" (ethnographical)آغاز می کند
[ترجمه گوگل]در مرحله چهارم، او در قالب بازنمایی انتقادی 'فرهنگ نوشتاری' قومی، اکتشافی را به شکل نوشتن آغاز می کند
[ترجمه گوگل]در مرحله چهارم، او در قالب بازنمایی انتقادی 'فرهنگ نوشتاری' قومی، اکتشافی را به شکل نوشتن آغاز می کند
کلمات دیگر: