chastely

[ترجمه ترگمان]He را بوسید
[ترجمه گوگل]او بوسه ای بر روی گونه اش بوسه کرد

[ترجمه ترگمان]جناب گرانت ما را وادار کرد که با chastely زندگی کنیم و بازی کنیم، که ممکن است زندگی قهرمانانه ای داشته باشیم و از دعای خیر تو در امان نباشیم
[ترجمه گوگل]به ما اجازه دهید که به صورت کلامی و کارآمدی زندگی کند، تا بتوانیم زندگی فضیلت قهرمانانه داشته باشیم و از برکت های وعده های توجیه نکنیم

[ترجمه ترگمان]مرا به زندان می اندازد، در غیر این صورت من دیگر اختیار نخواهم داشت، گفت: اگر مرا نگه دارید، دیگر نخواهم ماند
[ترجمه گوگل]من قبول میکنم، من را مجبور می کند، در غیر این صورت من برای همیشه آزاد نخواهم شد و دیگر دلسوزی نخواهم داشت، تنها اگر من را نگه دارید

[ترجمه ترگمان]روز ولنتاین بود و با گل مرا به شام دعوت کرد و با مهربانی خداحافظی کرد
[ترجمه گوگل]این روز ولنتاین بود و او را با گلهای من به من نشان داد، من را به شام ​​آورد و فقط به مناسبت بیدار شدم

[ترجمه ترگمان]حالا به بند ۹ نگاه کنید: \" همه زنان و جوانان به او مراجعه می کنند و به او آموزش داده می شوند \" او می گوید، فقط از یک خدا می ترسید، فقط از یک خدا می ترسید
[ترجمه گوگل]در حال حاضر در بند 9 به درستی نگاه می کنیم همه زنان و جوانان به او می روند و توسط او آموخته می شود او می گوید، تنها از تنها خدا تنها می ترسد و به تلخی زندگی می کند