کلمه جو
صفحه اصلی

beth


نام دومین حرف الفبای عبری

انگلیسی به فارسی

بت


نام دومین حرف الفبای عبری


انگلیسی به انگلیسی

• female first name (form of elizabeth)
second letter of the hebrew alphabet

اسم ( noun )
• : تعریف: the name of the second letter of the Hebrew alphabet.

جملات نمونه

1. Beth shows a maturity way beyond her 16 years.
[ترجمه ترگمان]بت یک راه بلوغ ورای ۱۶ سال پیش را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]بث از سن 16 سالگی او را نشان می دهد

2. We always use the nickname Beth for our daughter Elizabeth.
[ترجمه ترگمان]ما همیشه از اسم مستعار \"بث\" برای دخترمون \"الیزابت\" استفاده می کنیم
[ترجمه گوگل]ما همیشه نام بت را برای دختر الیزابت داریم

3. Why don't you ask Beth - she's got plenty of money.
[ترجمه ترگمان]چرا از بت نمی پرسی به اندازه کافی پول داره
[ترجمه گوگل]چرا بت را نمی خواهی - او مقدار زیادی پول دارد

4. The woman moved closer to Beth, gripping her arm tightly.
[ترجمه ترگمان]زن به طرف بت نزدیک تر شد و بازویش را محکم گرفت
[ترجمه گوگل]زن به بث نزدیک شد و دستش را محکم گرفت

5. Beth, it's time to clean up your room.
[ترجمه ترگمان]بث، وقتشه که اتاقت رو تمیز کنی
[ترجمه گوگل]بت، وقت آن است که اتاقتان را تمیز کنی

6. Mary Beth had a busy legal practice in Los Angeles.
[ترجمه ترگمان]مری بت در لس آنجلس تمرین قانونی زیادی داشت
[ترجمه گوگل]مری بت در لس آنجلس یک کار قانونی مشغول به کار داشت

7. We gave a shower for Beth.
[ترجمه ترگمان] ما یه دوش برای \"بث\" دادیم
[ترجمه گوگل]ما بت را دوش گرفتیم

8. Beth was struck by how Naomi took the mistake in her stride.
[ترجمه ترگمان]بت هم تحت تاثیر قرار گرفته بود که چرا نایومی این اشتباه رو کرده
[ترجمه گوگل]بث در مورد اینکه چگونه نائومی در گامش به اشتباه برد، آسیب دید

9. Beth arranged a meeting with the marketing director.
[ترجمه ترگمان]بت با مدیر بازاریابی ملاقاتی ترتیب داد
[ترجمه گوگل]بث ملاقات با مدیر بازاری برقرار کرد

10. We've playlisted many artists like Beth Orton who got picked up down the line by others.
[ترجمه ترگمان]ما بسیاری از هنرمندان را دوست داریم، مثل بچه هایی که در صف دیگران قرار گرفته اند
[ترجمه گوگل]ما لیستی از هنرمندان زیادی مانند Beth Orton داشتیم که توسط دیگران انتخاب شده بود

11. 'Here we are now,' Beth said, as the train clanked into a tiny station.
[ترجمه ترگمان]وقتی قطار وارد ایستگاه کوچکی شد، بت گفت: حالا رسیدیم
[ترجمه گوگل]بت گفت: 'در حال حاضر اینجا هستیم، همانطور که قطار به ایستگاه کوچک رسیده است

12. Beth had gone down to Bombay to meet the boat on which her sister was arriving.
[ترجمه ترگمان]بت رفته بود به دیدن قایقی که خواهرش در آن وارد شده بود
[ترجمه گوگل]بث به بمبئی رسیده بود تا دیدار با قایقی را که خواهرش او را وارد کرده بود دید

13. Beth felt strangely drawn to this gentle stranger.
[ترجمه ترگمان]بت احساس عجیبی به این بیگانه مهربان داشت
[ترجمه گوگل]بث احساس عجیب و غریب به این غریبه ملایم کشید

14. He couldn't wait to have Beth all to himself.
[ترجمه ترگمان]او نمی توانست صبر کند تا بت تنها باشد
[ترجمه گوگل]او نمی تواند صبر کند تا بث همه را به خود بگیرد


کلمات دیگر: