کلمه جو
صفحه اصلی

grandad


پدربزرگ درزبان کودکان

انگلیسی به فارسی

پدربزرگ (درزبان کودکان)


انگلیسی به انگلیسی

• your grandad is your grandfather; an informal word.
grandfather (informal)

جملات نمونه

1. Grandad was dozing in his chair.
[ترجمه ترگمان]پدربزرگ روی صندلیش چرت می زد
[ترجمه گوگل]پدربزرگ در صندلی اش دزده بود

2. Grandad was a little shaky on his feet .
[ترجمه ترگمان]پدربزرگ از پاهاش می لرزید
[ترجمه گوگل]پدربزرگ کمی پریشان بود

3. Paul was named after his grandad.
[ترجمه ترگمان]به نام پل، پل نام داشت
[ترجمه گوگل]پولس پس از بزرگترین نام او نامگذاری شد

4. My Grandad was a heavy smoker .
[ترجمه ترگمان]پدربزرگ من سیگاری سنگین بود
[ترجمه گوگل]دبیرستان من یک سیگاری شدید بود

5. Would you pop upstairs and see if Grandad is okay?
[ترجمه ترگمان]می شه بری طبقه بالا و ببینی بابا بزرگ خوبه یا نه؟
[ترجمه گوگل]آیا بالاخره پاپ کنید و ببینید آیا Grandad خوب است؟

6. The nurses came out to wave Grandad goodbye.
[ترجمه ترگمان]پرستاران بیرون آمدند تا پدربزرگ را آزاد کنند
[ترجمه گوگل]پرستاران بیرون آمدن به غارت گراند را به دست آوردند

7. Grandad looks absolutely ludicrous in old sunhat.
[ترجمه ترگمان]بابا بزرگ خیلی مسخره به نظر میاد
[ترجمه گوگل]Grandad به نظر می رسد کاملا خنده دار در oldhat sunhat

8. I love my grandad so much.
[ترجمه ترگمان]خیلی دوست دارم
[ترجمه گوگل]من خیلی بزرگم را دوست دارم

9. Grandad retreated to his lair in the basement.
[ترجمه ترگمان]پدربزرگ به مخفیگاهش در زیر زمین عقب نشینی کرد
[ترجمه گوگل]Grandad عقب نشینی کرد به زیر آوار

10. Every afternoon she takes her Grandad out for a walk.
[ترجمه ترگمان]هر روز بعد از ظهر، پدربزرگ را برای پیاده روی می برد
[ترجمه گوگل]هر بعد از ظهر او را برای پیاده روی می برد

11. Later, usually with Preston or his grandad, he'd felt a bit more at home, but not much.
[ترجمه ترگمان]بعدها، معمولا با پرستون و پدربزرگ او، کمی بیشتر در خانه احساس راحتی می کرد، اما نه زیاد
[ترجمه گوگل]بعدها، معمولا با پرستون و یا دونده او، احساس می کردم کمی بیشتر در خانه، اما نه خیلی

12. For several years, Grandad was Royston's oldest inhabitant.
[ترجمه ترگمان]برای چند سال، پدربزرگ قدیمی ترین inhabitant بود
[ترجمه گوگل]چند سال است که Grandad قدیمی ترین ساکن روستون است

13. This lets off grandad who makes grandson John a toy and gives it to him for Christmas.
[ترجمه ترگمان]این باعث می شود که بابا بزرگ، که نوه عمو جان را اسباب بازی می کند و برای کریسمس به او هدیه می دهد
[ترجمه گوگل]این اجازه می دهد که grandad که نوه یون را اسباب بازی می سازد و به او برای کریسمس می دهد

14. The unions have become like a resident Grandad - no less embarrassing for enfeeblement, but still handy with his wallet.
[ترجمه ترگمان]این اتحادیه ها هم مثل بابا بزرگ می شوند - دیگر برای enfeeblement خجالت آور نیست، اما هنوز با کیف پولش کار می کنند
[ترجمه گوگل]اتحادیه ها مانند یک دونده مقیم تبدیل شده اند - نه کم کم شرم آور برای ناتوانی، اما هنوز هم با کیف پول خود مفید است


کلمات دیگر: