کلمه جو
صفحه اصلی

cheerily


باسرزندگی

انگلیسی به فارسی

شاد


انگلیسی به انگلیسی

• cheerfully, happily

جملات نمونه

1. "come in! " he shouted cheerily
با شادی فریاد زد: ((بفرمایید تو!))

2. 'Hello,' said Auguste cheerily. His good cheer was not returned.
[ترجمه ترگمان]او گوست با خوشحالی گفت: سلام خوشحال بود که حالش خوب نیست
[ترجمه گوگل]آگوست با خوشحالی گفت: 'سلام تشویق خوب او بازگشت نکرد

3. "Come on in," she said cheerily.
[ترجمه ترگمان]او با خوشحالی گفت: \" بیا تو \"
[ترجمه گوگل]'بیا در،' او گفت: شاد

4. Amelia called out cheerily to Jake, who remembered grinning, a grin tinged with anxiety.
[ترجمه ترگمان]املیا با خوشحالی به جیک زنگ زد، کسی که به خاطر آورد نیشش تا بناگوش سرخ شد
[ترجمه گوگل]آملیا به جیک خوش آمدید، که به خاطر جیغ زدن، گرمی با اضطراب، به یاد می آورد

5. At the moment he cheerily condemns protesters or pokes fun at the Tories.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، او معترضین را محکوم می کند یا به محافظه کاران ضربه می زند
[ترجمه گوگل]در حال حاضر او به شدت معترضان را محکوم می کند و در Tories سرگرم کننده است

6. How cheerily, how hilariously, O my Captain, would we bowl on our way to see old Nantucket again!
[ترجمه ترگمان]ناخدا که با خوشحالی می گفت: ناخدای من، آیا ما باید در راه خود به سوی نانتوکت برویم؟
[ترجمه گوگل]چقدر خوش تیپ، چقدر خنده دار، کاپیتان ما، ما را در راه ما برای دیدن Nantucket قدیمی دوباره کاسه!

7. The others acknowledged us cheerily, clearly relieved to have been allowed 30 seconds for a sit-down.
[ترجمه ترگمان]دیگران با خوشحالی ما را تایید کردند، به وضوح احساس آسودگی کرد که ۳۰ ثانیه برای نشستن انتخاب شده است
[ترجمه گوگل]دیگران ما را خوشحال می کنند، به وضوح راحت شده اند تا 30 ثانیه برای یک نشست اجازه داده شده است

8. 'That's enough, cap'n,'shouted Long John, cheerily. 'A word from you's enough.
[ترجمه ترگمان]لانگ جان با خوشحالی فریاد زد: کافیه، ناخدا یک کلمه از طرف شما کافی است
[ترجمه گوگل]'این به اندازه کافی، cap'n،' Long John فریاد زد: شاد یک کلمه از شما به اندازه کافی

9. Bubbles? Oho!'said the Rat, and chirruped cheerily in an inviting sort of way.
[ترجمه ترگمان]حباب؟ اوهو! موش من با خوشحالی سر تکان داد و با خوشحالی سر تکان داد
[ترجمه گوگل]حباب ها؟ اوو! گفت: 'موش صحرایی'، و با شور و شوق به طرز شگفت انگیزی از هم پاشید

10. They sat, and while I answered cheerily, they chatted of familiar things.
[ترجمه ترگمان]نشستند و در حالی که من با خوشحالی پاسخ می دادم آن ها از چیزهای آشنا حرف می زدند
[ترجمه گوگل]آنها نشستند، و در حالی که من به شدت جواب دادند، آنها با چیزهای آشنا صحبت می کردند

11. He waved his hand to us cheerily.
[ترجمه ترگمان]او با خوشحالی دست خود را به سوی ما تکان داد
[ترجمه گوگل]دستش را به ما شاد کرد

12. Beth lay on her sofa, talking cheerily with her old friend.
[ترجمه ترگمان]بت روی کاناپه اش دراز کشیده بود و با خوشحالی با دوست قدیمی اش حرف می زد
[ترجمه گوگل]بث روی مبل او گذاشت، با دوست قدیمی اش صحبت کرد

13. 'Perfectly right,'he interrupted, very cheerily,'perfectly right - a gentleman and a magistrate.
[ترجمه ترگمان]او با خوشحالی حرف او را برید: کاملا درست است، کاملا درست است - یک آقا و یک قاضی
[ترجمه گوگل]'کاملا درست است،' او قطعا، بسیار شاد، کاملا درست - نجیب زاده و دادستان است

14. The crewmen were cheerily shouting and cursing outside.
[ترجمه ترگمان]The با خوشحالی فریاد می زدند و فحش می دادند
[ترجمه گوگل]خدمهاران فریاد زدند و لرزیدند

15. He cheerily greeted everyone who came.
[ترجمه ترگمان]با خوشحالی به همه خوش آمد گفت که آمدند
[ترجمه گوگل]او به شدت از هر کسی که آمد آمد


کلمات دیگر: