کلمه جو
صفحه اصلی

bewhiskered

انگلیسی به فارسی

بی حوصلگی


انگلیسی به انگلیسی

• bearded; having whiskers
a man who is bewhiskered has a long beard or sideboards; a literary word, often used humorously.

جملات نمونه

1. He was a bewhiskered, distinguished-looking gentleman.
[ترجمه ترگمان]او مردی bewhiskered و متشخص بود
[ترجمه گوگل]او یک مرد نجیب زاده و متاهل بود

2. Ms. Duggin says her bewhiskered clients often associate facial hair with power and rugged masculinity.
[ترجمه ترگمان]خانم Duggin می گوید که مشتریان bewhiskered اغلب موهای صورت را با قدرت و مردانگی زمخت دوست دارند
[ترجمه گوگل]خانم دوغین می گوید مشتریان مشتاق او اغلب موهای صورت را با قدرت و مردانگی ناهموار مرتبط می کنند

3. A bewhiskered face, here magnified 15 times, belies the beauty of a nymphalid butterfly.
[ترجمه ترگمان]یک چهره برجسته، که در اینجا ۱۵ بار بزرگنمایی شده، زیبایی یک پروانه nymphalid را پنهان می کند
[ترجمه گوگل]یک صورت بی روح، که در اینجا 15 برابر بزرگ شده است، زیبایی یک پروانه ی نیمفیلد را برانگیخته است

4. The hospitals were filled with dirty, bewhiskered, verminous men who smelled terribly and bore on their bodies wounds hideous enough to turn a Christian's stomach.
[ترجمه ترگمان]بیمارستان ها از مردانی پر از حشرات موذی و پر از حشرات بود که بوی بد می دادند و از زخم های بدنشان به اندازه کافی زشت بودند که شکم یک مسیحی را عوض کنند
[ترجمه گوگل]بیمارستان ها با کثیف و بی رحمانه و مردانه وحشیانه پر شده بودند که به شدت بوی بدی داشتند و بدنشان زخم های زیادی را زخمی کردند تا معده مسیحی را تبدیل کنند

5. Prominent among the pictures is an 1854 sepia photograph of Jonathan Pickering, the bewhiskered company founder.
[ترجمه ترگمان]در بین این تصاویر، عکسی از جاناتان Pickering از of Pickering، بنیانگذار شرکت bewhiskered است
[ترجمه گوگل]برجسته در میان عکس ها یک عکس 1854 قهوه ای از جاناتان Pickering، بنیانگذار شرکت Bewhiskered است


کلمات دیگر: