کلمه جو
صفحه اصلی

betting shop

انگلیسی به فارسی

مغازه شرط بندی


انگلیسی به انگلیسی

• a betting shop is a place where people can go to bet on something such as a horse race.

جملات نمونه

1. He stopped at the betting shop to put money on a horse.
[ترجمه ترگمان]او در مغازه شرط بندی توقف کرد تا پول اسب را روی اسب بگذارد
[ترجمه گوگل]او در فروشگاه شرط بندی متوقف شد تا پول را بر روی اسب قرار دهد

2. The compact circuit, purpose-built with the betting shop service in mind, has surprised owners Ladbrokes with its robust evening trade.
[ترجمه ترگمان]مدار فشرده، که با سرویس فروشگاه شرط در ذهن ساخته شده است، صاحبان را شگفت زده کرده است
[ترجمه گوگل]مدار جمع و جور، هدفمند ساخته شده با خدمات فروشگاه شرط در ذهن، صاحبان Ladbrokes را با عصر تجارت قوی شگفت زده کرد

3. All bets are recorded on microfilm at the betting shop, but they say they have no trace of it.
[ترجمه ترگمان]همه شرط ها روی microfilm در فروشگاه شرط بندی ثبت می شوند، اما آن ها می گویند که هیچ ردی از آن ندارند
[ترجمه گوگل]همه شرط بندی ها در میکروفیلم در فروشگاه شرط بندی ثبت می شوند، اما آنها می گویند که هیچ ردی از آن ندارند

4. Once I'd scrawled for a betting shop on Priory Hill.
[ترجمه ترگمان]یک بار برای خرید یک مغازه شرط بندی روی تپه دیر نوشته بودم
[ترجمه گوگل]هنگامی که من برای یک فروشگاه شرط بندی در Priory Hill خراشیده شدم

5. I hit the betting shop and lose dough perched on a stool.
[ترجمه ترگمان]من به مغازه شرط بندی ضربه زدم و خمیر را روی چهار پایه از دست دادم
[ترجمه گوگل]من به فروشگاه شرط بندی ضربه زد و خمیر را در مدفوع فرو برد

6. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

7. Betting software for a traditional betting shop, modern betting lounge or betting kiosk.
[ترجمه ترگمان]نرم افزار شرط بندی برای یک فروشگاه شرط بندی سنتی، سالن شرط بندی مدرن یا کیوسک شرط بندی
[ترجمه گوگل]شرط بندی نرم افزار برای فروشگاه شرط بندی سنتی، شرط بندی مدرن و یا کیوسک شرط بندی

8. Instead of using the money to pay his rent, he went to a betting shop and lost the lot in half an hour.
[ترجمه ترگمان]به جای استفاده از پول برای پرداخت اجاره، به فروشگاه شرط بندی رفت و بیش از نیم ساعت پول را از دست داد
[ترجمه گوگل]به جای استفاده از پول برای پرداخت اجاره اش، او به یک فروشگاه شرط بندی رفت و در نیم ساعت از دست رفته بود

9. Most of the Powis Square mob frequented a particular betting shop where their noisy ways were tolerated.
[ترجمه ترگمان]بیشتر مردم میدان Powis به فروشگاهی خاص رفت و آمد می کردند که روش های پر سر و صدایشان را تحمل می کردند
[ترجمه گوگل]بیشتر جادوگران میدان پوییس یک مغازه شرط بندی خاصی داشتند که راه های پر سر و صدا آنها تحمل می شد

10. The offence in s. 3 will not be committed by an accused who walks away from a betting shop or brothel.
[ترجمه ترگمان]جرم در س ۳ توسط یک متهم که از یک فروشگاه شرط بندی یا فاحشه خانه فرار می کند، انجام نخواهد شد
[ترجمه گوگل]جرم در س 3 توسط متهم که از مغازه های شرط بندی یا فاحشه خانه فرار می کند، مرتکب نمی شود

11. Two thirds of those questioned said that they would visit a betting shop in the evening.
[ترجمه ترگمان]دو سوم کسانی که مورد سوال قرار گرفتند گفتند که در عصر از یک فروشگاه شرط بندی دیدن خواهند کرد
[ترجمه گوگل]دو سوم از کسانی که مورد پرسش قرار گرفتند گفتند که آنها شب عروسی یک فروشگاه شرط بندی می کنند

12. Police took the man into custody and to the hospital at the weekend after he was hit by a lorry while making a getaway from a betting shop robbery, the Irish Sun reported.
[ترجمه ترگمان]به گزارش \"سان ایرلندی\"، پلیس این مرد را در آخر هفته پس از اینکه توسط یک کامیون مورد اصابت گلوله یک کامیون قرار گرفت، دستگیر کرد و به بیمارستان برد
[ترجمه گوگل]ایرلند خورشید گزارش داد که پلیس مرد را به زندان انداخت و به بیمارستان در آخر هفته بعد از آنکه یک کامیون در حال ضربه زدن به یک سرقت از مغازه شرط بندی کرد، دستگیر شد

13. I'd been widowed for 26 years, but my life was too full bringing up my two children and working in a betting shop to bother with men.
[ترجمه ترگمان]۲۶ سال بود که بیوه شده بودم، اما زندگیم بیش از حد بزرگ بود که دو بچه هام را جمع کنم و روی یک مغازه شرط بندی کار کنم تا به مردها زحمت بدهم
[ترجمه گوگل]من 26 ساله بیهوش شده بودم، اما زندگی من بیش از حد کامل بود که من دو فرزندم را می کشیدم و در یک فروشگاه شرط بندی با مردان کار می کردم

14. Most gringo-oriented businesses have struggled: a few blocks away Club 2 a betting shop, has closed, as has the Montana restaurant, which once served toothsome steaks.
[ترجمه ترگمان]اکثر کسب و کاره ای gringo تلاش کرده اند: چند بلوک از باشگاه ۲ یک فروشگاه شرط بندی، به عنوان رستوران مونتانا که زمانی استیک کبابی را سرو کرده بود، بسته شده است
[ترجمه گوگل]اکثر کسب و کارهای گریگورو گرا چند بلوک دور Club 2 یک فروشگاه شرط بندی شده است، بسته شده است، مانند رستوران مونتانا، که یک بار استیک دودی خدمت کرده است


کلمات دیگر: