کلمه جو
صفحه اصلی

grated

انگلیسی به فارسی

رنده شده، رنده کردن، با شبکه مجهز کردن، حبس کردن، شبکه دار کردن، ساییدن، ازردن، صدای خشن دراوردن، بزور ستاندن، سابیدن


انگلیسی به انگلیسی

• furnished with a grate; shredded (as in cheese)

جملات نمونه

1. the nervous child grated his teeth all night
کودک عصبی تمام شب دندان قروچه کرد.

2. The boy's manner of speech grated on his father.
[ترجمه ترگمان]طرز سخن گفتن این پسر بر پدرش چیره شد
[ترجمه گوگل]شیوه سخنرانی پسر از پدرش رد شد

3. The grit beneath her soles grated harshly on the wooden deck.
[ترجمه ترگمان]سنگریزه زیر پایش به سختی روی عرشه چوبی سنگینی می کرد
[ترجمه گوگل]پودر زیر کفش به سختی روی عرشه چوبی رنده شده است

4. The steel of the helmet grated against the door.
[ترجمه ترگمان]The کلاه ایمنی به در خورد
[ترجمه گوگل]فولاد کلاه گشاد در برابر درب

5. Add the grated rind of one lemon.
[ترجمه ترگمان]پوست رنده شده را به یک لیمو اضافه کنید
[ترجمه گوگل]مربا رنده شده از یک لیمو را اضافه کنید

6. The basic recipe can be adapted by adding grated lemon.
[ترجمه ترگمان]دستورالعمل اولیه را می توان با افزودن یک لیمو ترش تطبیق داد
[ترجمه گوگل]دستورالعمل اصلی را می توان با افزودن لیمو رنده شده تنظیم کرد

7. His manner always grated on me.
[ترجمه ترگمان]رفتارش همیشه با من بود
[ترجمه گوگل]شیوه اش همیشه روی من رفته است

8. The rusty hinges grated as the gate swung back.
[ترجمه ترگمان]در باز شد و لولای زنگ زده، باز شد
[ترجمه گوگل]لول زنگ زده به عنوان دروازه عقب چرخید رنده شده است

9. You need 250g of grated cheese for this recipe.
[ترجمه ترگمان]شما به ۲۵۰ گرم پنیر رنده شده برای این دستور غذا نیاز دارید
[ترجمه گوگل]برای این دستور غذا 250 گرم پنیر رنده شده نیاز دارید

10. Mr Fen had a loud voice that grated on her ears.
[ترجمه ترگمان]آقای Fen صدای بلندی داشت که گوش هایش را گرفته بود
[ترجمه گوگل]آقای فن صدایی بلند داشت که روی گوشش گذاشته بود

11. Add the grated cheese to the sauce.
[ترجمه ترگمان]پنیر رنده شده را به سس اضافه کنید
[ترجمه گوگل]پنیر رنده شده را به سس اضافه کنید

12. It grated with him when people implied he wasn't really British.
[ترجمه ترگمان]وقتی مردم می گفتند که او واقعا بریتانیایی نیست، با او تماس گرفته بود
[ترجمه گوگل]وقتی مردم بر این باور بودند که او واقعا انگلیسی نبود، او را با او ربودند

13. The stones beneath her shoes grated harshly.
[ترجمه ترگمان]سنگ ها زیر پایش خشن بودند
[ترجمه گوگل]سنگهای زیر کفشهایش به شدت رنده شده اند

14. He grated his knife across the plate.
[ترجمه ترگمان]چاقویش را در بشقاب گذاشت
[ترجمه گوگل]او چاقو را بر روی صفحه گذاشت

15. The singer's high notes grated on the ears of her listeners.
[ترجمه ترگمان]صدای بلند خواننده در گوش شنوندگان به گوش می رسید
[ترجمه گوگل]نکات برجسته خواننده بر گوش شنوندگانش رنده شده است

پیشنهاد کاربران

رنده شده

رنده شده - خرد شده


کلمات دیگر: