کلمه جو
صفحه اصلی

boiling point


معنی : عصبانیت، نقطه غلیان، درجه جوش
معانی دیگر : درجه ی جوش، نقطه ی غلیان، عصبانیت درجه جوش

انگلیسی به فارسی

نقطه غلیان، درجه جوش، (مجازاً) عصبانیت


نقطه جوش، نقطه غلیان، درجه جوش، عصبانیت


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the temperature at which the vapor pressure of a liquid equals atmospheric pressure and the liquid boils.

(2) تعریف: (informal) the point at which one loses control, usu. of one's temper.

• temperature at which a substance becomes a gas; situation during which one loses control
the boiling point of a liquid is the temperature at which it starts to change into steam or vapour by heating.
if a situation reaches boiling point, the people involved have become so agitated or angry that they can no longer remain calm and in control of themselves.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] نقطه جوش
[شیمی] نقطه جوش
[عمران و معماری] نقطه جوش
[مهندسی گاز] نقطه جوش - نقطه جوش
[زمین شناسی] نقطه جوش نقطه جوش دمای فشار بخار آب است که د رآن نقطه در اثر فشار بیرونی مایع به گاز تبدیل می شود. فشار گاز استاندارد برای نقطه جوش مایع حدود 101 325 پاسکال است.
[نساجی] نقطه جوش
[نفت] نقطه ی جوش

مترادف و متضاد

عصبانیت (اسم)
chafe, anger, madness, nervousness, huff, ire, willies, boiling point, infuriation, snit

نقطه غلیان (اسم)
boiling point

درجه جوش (اسم)
boiling point

جملات نمونه

1. Bring the sauce to boiling point.
[ترجمه ترگمان] سس رو به نقطه جوش بیار
[ترجمه گوگل]آوردن سس به نقطه جوش

2. The boiling point of water is 373 K.
[ترجمه ترگمان]نقطه جوش آب، ۳۷۳ K است
[ترجمه گوگل]نقطه جوش آب 373 کیلوولت است

3. Add the powder when the water is at boiling point.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که آب در نقطه جوش است، پودر را اضافه کنید
[ترجمه گوگل]هنگامی که آب در نقطه جوش قرار دارد، پودر را اضافه کنید

4. The boiling point of water is 100?C.
[ترجمه ترگمان]نقطه جوش آب ۱۰۰ است؟ ج
[ترجمه گوگل]نقطه جوش آب 100 درجه سانتیگراد است

5. Gradually increase the temperature to boiling point.
[ترجمه ترگمان]به تدریج دمای نقطه جوش را افزایش دهید
[ترجمه گوگل]به تدریج درجه حرارت را به نقطه جوش افزایش دهید

6. Relations between the two countries have almost reached boiling point .
[ترجمه ترگمان]روابط بین دو کشور تقریبا به نقطه جوش رسیده است
[ترجمه گوگل]روابط میان دو کشور تقریبا به نقطه جوش نزدیک شده است

7. Heat the water until it reaches boiling point.
[ترجمه ترگمان]آب را تا زمانی که به نقطه جوش برسد حرارت دهید
[ترجمه گوگل]آب را تا زمانی که به نقطه جوش می رسد گرم کنید

8. Heat the cream to boiling point and pour three quarters of it over the chocolate.
[ترجمه ترگمان]کرم را به نقطه جوش برسانید و سه چهارم آن را بر روی شکلات بریزید
[ترجمه گوگل]کرم را به نقطه جوش برسانید و سه چهارم آن را روی شکلات بگذارید

9. Racial tension has reached boiling point .
[ترجمه ترگمان]تنش نژادی به نقطه جوش رسیده است
[ترجمه گوگل]تنش نژادی به نقطه جوش رسیده است

10. The situation in the inner city was reaching/at boiling point, so the police were out in force.
[ترجمه ترگمان]وضعیت در شهر داخلی به نقطه جوش رسیده بود، بنابراین پلیس به زور وارد عمل شد
[ترجمه گوگل]وضعیت درون شهر به نقطه جوش رسیده بود، به این ترتیب پولیس خارج شد

11. He was asked for the boiling point of water in Fahrenheit.
[ترجمه ترگمان]او خواستار نقطه جوش آب در مقیاس فارنهایت شد
[ترجمه گوگل]او برای نقطه جوش آب در فارنهایت خواسته شد

12. The colligative properties are boiling point, freezing point, osmotic pressure, and vapor pressure.
[ترجمه ترگمان]ویژگی های colligative نقطه جوش، نقطه انجماد، فشار اسمزی و فشار بخار هستند
[ترجمه گوگل]خواص کلاژیتی عبارتند از نقطه جوش، نقطه انجماد، فشار اسمزی و فشار بخار

13. Tensions in the neighborhood reached a boiling point.
[ترجمه ترگمان]تنش به نقطه جوش رسیده بود
[ترجمه گوگل]تنش در محله به نقطه جوش افتاد

14. If parents don't appear until boiling point is reached then relationships may well be beyond repair.
[ترجمه ترگمان]اگر والدین تا زمانی که نقطه جوش نرسیده باشد، روابط به خوبی قابل تعمیر باشد
[ترجمه گوگل]اگر والدین تا زمانی که نقطه جوش نرسیده باشند ظاهر نمی شود، روابط ممکن است فراتر از تعمیر باشد


کلمات دیگر: