شیمى : پلغ زدن
bumping
شیمى : پلغ زدن
انگلیسی به فارسی
تندباد، ضربت زدن
دیکشنری تخصصی
[شیمی] پلغ زدن
[نساجی] کوبیدن دفتین ( که از عیوب آن است ) - اشکالی در دستگاه بافندگی تاری و پودی
[نساجی] کوبیدن دفتین ( که از عیوب آن است ) - اشکالی در دستگاه بافندگی تاری و پودی
جملات نمونه
1. the children went bumping down the stairway
بچه ها تلپ تلپ کنان از پلکان پایین می رفتند.
پیشنهاد کاربران
برخورد کردن
چاله و چوله
تخصصی الکترونیک: شبیه سرعتگیر
تخصصی الکترونیک: شبیه سرعتگیر
bumping ( شیمی )
واژه مصوب: پُلُغ زدن
تعریف: جوشش ناگهانی یک مایع براثر گرمایش شدید که در نتیجۀ آن حباب هایی شکل می گیرد که فشاری بیش از فشار جوّ دارند
واژه مصوب: پُلُغ زدن
تعریف: جوشش ناگهانی یک مایع براثر گرمایش شدید که در نتیجۀ آن حباب هایی شکل می گیرد که فشاری بیش از فشار جوّ دارند
کلمات دیگر: