1. a can of sardines in brine
یک قوطی ساردین در آب نمک
2. She steeped the cucumbers in brine.
[ترجمه ترگمان]خیار شور را در آب نمک غرق کرده بود
[ترجمه گوگل]او خیار را در آب نمک فرو برد
3. Please marinate the meat in the brine.
[ترجمه ترگمان] لطفا گوشت رو تو آب نمک خیس کن
[ترجمه گوگل]لطفا گوشت را در آب نمک خرد کنید
4. Soak the walnuts in brine for four or five days.
[ترجمه ترگمان]گردو را به مدت چهار یا پنج روز در آب نمک بخیسانید
[ترجمه گوگل]گردو را در آب نمک 4 یا 5 روز خیس کنید
5. The onions had been pickled in brine.
[ترجمه ترگمان]پیازها هم از آب نمک خیس شده بود
[ترجمه گوگل]پیاز در آب نمک استخراج شده است
6. Remove meat from brine and allow to sit for about 45 minutes before smoking.
[ترجمه ترگمان]گوشت را از آب نمک بیرون بیاورید و حدود ۴۵ دقیقه قبل از سیگار کشیدن بنشینید
[ترجمه گوگل]گوشت را از محلول نمک بریزید و اجازه دهید تا حدود 45 دقیقه قبل از سیگار بمانید
7. It feeds well on the live brine shrimp but will accept other foods such as beef, shrimp, and scallops.
[ترجمه ترگمان]این نمک در مورد میگو با نمک زنده خوب تغذیه می کند اما سایر غذاهایی مانند گوشت گاو، میگو و اسکالوپ را می پذیرد
[ترجمه گوگل]این میوه خوب در میگو آب نمک زندگی می کند، اما غذاهای دیگری مانند گوشت گاو، میگو و گل سرخ را می پذیرد
8. He feeds them on newly-hatched brine shrimp right from the start and achieves a size of half an inch within a month.
[ترجمه ترگمان]او به آن ها در مورد میگو که تازه از تخم بیرون آمده از ابتدا درست شده و حدود نیم اینچ در عرض یک ماه می رسد، غذا می دهد
[ترجمه گوگل]او از همان ابتدا، میگوهای آب شور تازه را تغذیه می کند و در عرض یک و نیم اینچ در عرض یک ماه می رسد
9. Some deliberately seek high concentrations of brine and others regularly withstand being frozen solid.
[ترجمه ترگمان]برخی عمدا به دنبال غلظت زیاد آب نمک و دیگران هستند و به طور منظم در برابر جامد یخ زده مقاومت می کنند
[ترجمه گوگل]برخی عمدا به دنبال غلظت بالایی از آب نمک و دیگران هستند که به طور منظم مقاومت می کنند و منجمد می شوند
10. Make sure meat is fully submerged in brine.
[ترجمه ترگمان]مطمئن شوید که گوشت در آب نمک به طور کامل زیر آب فرورفته است
[ترجمه گوگل]اطمینان حاصل کنید که گوشت کاملا در آب نمک است
11. The smell of dill brine filled the room.
[ترجمه ترگمان]بوی dill اتاق را پر کرد
[ترجمه گوگل]بوی نمکی روبل اتاق را پر کرد
12. Frozen adult brine shrimp have been on the market for quite some time and are available through almost any pet shop.
[ترجمه ترگمان]در مدت کمی، میگو در آب نمک داغ و منجمد در بازار بوده است و تقریبا از طریق هر مغازه خانگی در دسترس است
[ترجمه گوگل]میگوی سرخ شده منجمد بالغ در مدت زمان بسیار زیادی در بازار بوده و از طریق تقریبا هر فروشگاه حیوان خانگی در دسترس است
13. He put tiny brine shrimp and brine algae in an everlasting cosmos.
[ترجمه ترگمان]در عالم ابدی، میگو و جلبک brine بسیار کوچکی قرار داده بود
[ترجمه گوگل]او در یک کیهان ماندگار، جلبک های میگو و آب شور را کوچک کرده است
14. Thus, the flow of life from freshwater to brine is compressed into talking distance.
[ترجمه ترگمان]در نتیجه جریان زندگی از آب شیرین به آب نمک به هم فشرده می شود
[ترجمه گوگل]بنابراین، جریان زندگی از آب شیرین به نمک فشرده به فاصله صحبت می شود