کلمه جو
صفحه اصلی

brine


معنی : شوراب، اب شور، اشک، اب نمک
معانی دیگر : آب نمک، آب پر نمک (که برای خیارشور خواباندن و غیره به کار می رود)، آب دریا، شورآب، شورآبه، دریا، اقیانوس، در آب نمک خواباندن، آب نمک زدن، نمک سود کردن

انگلیسی به فارسی

شوراب، آب شور، اشک، آب نمک


آبنمک، شوراب، اب شور، اشک، اب نمک


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: water containing a high concentration of salt.

(2) تعریف: the water of an ocean or sea.

(3) تعریف: a saltwater solution for pickling foods.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: brines, brining, brined
مشتقات: brinish (adj.), briner (n.)
• : تعریف: to steep, immerse, or preserve in brine.

• water which is full of salt; salt water solution used for preserving food (i.e. pickling)
brine is salty water that is used for preserving food.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] 1- آب نمک، آب پر نمک (که براى خیارشور خواباندن و غیره به کار می رود) 2- آب دریا، شورآب، شورآبه 3- دریا، اقیانوس 4- در آب نمک خواباندن، آب نمک زدن، نمک سود کردن 5- اشک
[مهندسی گاز] آب نمک
[خاک شناسی] شور آب
[نفت] آب نمک
[آب و خاک] شوراب، آب شور

مترادف و متضاد

شوراب (اسم)
brine

اب شور (اسم)
brine

اشک (اسم)
tear, brine, teardrop

اب نمک (اسم)
souse, brine, saltwater

salt solution


Synonyms: alkali, blue, brackish water, deep, drink, marinade, ocean, pickling solution, preservative, saline, salt water, sea water, sodium chloride solution, vinegar


جملات نمونه

1. a can of sardines in brine
یک قوطی ساردین در آب نمک

2. She steeped the cucumbers in brine.
[ترجمه ترگمان]خیار شور را در آب نمک غرق کرده بود
[ترجمه گوگل]او خیار را در آب نمک فرو برد

3. Please marinate the meat in the brine.
[ترجمه ترگمان] لطفا گوشت رو تو آب نمک خیس کن
[ترجمه گوگل]لطفا گوشت را در آب نمک خرد کنید

4. Soak the walnuts in brine for four or five days.
[ترجمه ترگمان]گردو را به مدت چهار یا پنج روز در آب نمک بخیسانید
[ترجمه گوگل]گردو را در آب نمک 4 یا 5 روز خیس کنید

5. The onions had been pickled in brine.
[ترجمه ترگمان]پیازها هم از آب نمک خیس شده بود
[ترجمه گوگل]پیاز در آب نمک استخراج شده است

6. Remove meat from brine and allow to sit for about 45 minutes before smoking.
[ترجمه ترگمان]گوشت را از آب نمک بیرون بیاورید و حدود ۴۵ دقیقه قبل از سیگار کشیدن بنشینید
[ترجمه گوگل]گوشت را از محلول نمک بریزید و اجازه دهید تا حدود 45 دقیقه قبل از سیگار بمانید

7. It feeds well on the live brine shrimp but will accept other foods such as beef, shrimp, and scallops.
[ترجمه ترگمان]این نمک در مورد میگو با نمک زنده خوب تغذیه می کند اما سایر غذاهایی مانند گوشت گاو، میگو و اسکالوپ را می پذیرد
[ترجمه گوگل]این میوه خوب در میگو آب نمک زندگی می کند، اما غذاهای دیگری مانند گوشت گاو، میگو و گل سرخ را می پذیرد

8. He feeds them on newly-hatched brine shrimp right from the start and achieves a size of half an inch within a month.
[ترجمه ترگمان]او به آن ها در مورد میگو که تازه از تخم بیرون آمده از ابتدا درست شده و حدود نیم اینچ در عرض یک ماه می رسد، غذا می دهد
[ترجمه گوگل]او از همان ابتدا، میگوهای آب شور تازه را تغذیه می کند و در عرض یک و نیم اینچ در عرض یک ماه می رسد

9. Some deliberately seek high concentrations of brine and others regularly withstand being frozen solid.
[ترجمه ترگمان]برخی عمدا به دنبال غلظت زیاد آب نمک و دیگران هستند و به طور منظم در برابر جامد یخ زده مقاومت می کنند
[ترجمه گوگل]برخی عمدا به دنبال غلظت بالایی از آب نمک و دیگران هستند که به طور منظم مقاومت می کنند و منجمد می شوند

10. Make sure meat is fully submerged in brine.
[ترجمه ترگمان]مطمئن شوید که گوشت در آب نمک به طور کامل زیر آب فرورفته است
[ترجمه گوگل]اطمینان حاصل کنید که گوشت کاملا در آب نمک است

11. The smell of dill brine filled the room.
[ترجمه ترگمان]بوی dill اتاق را پر کرد
[ترجمه گوگل]بوی نمکی روبل اتاق را پر کرد

12. Frozen adult brine shrimp have been on the market for quite some time and are available through almost any pet shop.
[ترجمه ترگمان]در مدت کمی، میگو در آب نمک داغ و منجمد در بازار بوده است و تقریبا از طریق هر مغازه خانگی در دسترس است
[ترجمه گوگل]میگوی سرخ شده منجمد بالغ در مدت زمان بسیار زیادی در بازار بوده و از طریق تقریبا هر فروشگاه حیوان خانگی در دسترس است

13. He put tiny brine shrimp and brine algae in an everlasting cosmos.
[ترجمه ترگمان]در عالم ابدی، میگو و جلبک brine بسیار کوچکی قرار داده بود
[ترجمه گوگل]او در یک کیهان ماندگار، جلبک های میگو و آب شور را کوچک کرده است

14. Thus, the flow of life from freshwater to brine is compressed into talking distance.
[ترجمه ترگمان]در نتیجه جریان زندگی از آب شیرین به آب نمک به هم فشرده می شود
[ترجمه گوگل]بنابراین، جریان زندگی از آب شیرین به نمک فشرده به فاصله صحبت می شود

a can of sardines in brine

یک قوطی ساردین در آب نمک


پیشنهاد کاربران

Herobrine
قهرمان شوم ؟
کمک لطفا

مهندسی نفت: آب نمک

آب شور ، اب نمک

Null عزیز Herobrine اسم یک شخصیت در بازی Minecraft هستش حتما همین واژه در همینجا سرچ کنید دوستان با جزئیات کامل توضیح دادند.

آب نمک اشباع

brine ( علوم و فنّاوری غذا ) ==واژه بیگانه: brineواژه مصوب: آب‏نمکتعریف: محلول آب و نمک طعام که در نگهداری مواد غذایی به کار می‏رود==brine ( زمین شناسی )
واژه مصوب: شوراب
تعریف: سیال های زمین گرمایی کانه زا و سیال های منفذی موجود در حوضه های رسوبی عمیق میدان های نفتی که گرم و بسیار شور هستند


کلمات دیگر: